"سرتیپ ریاحی از مصدق تا بازرگان"
همه
این مشقات و بحران اقتصادی، به این بهانه به ایران تحمیل شد که مصدق میخواست
ایران را از سلطه ی نفوذ انگلیسها نجات دهد. نتیجه اعمال او این شد که انگلیسها
تسلط خود را بر بازارهای نفت ایران همچنان حفظ کردند، حال آنکه از این منابع دیگر
حتی یک دینار عاید ایران نمیشد. نفت ما در انبارها باقی ماند و یا
استخراج نشد ولی انگلیسها مشکلات خود و مشتریان خود را با افزایش خرید نفت به قیمت
ارزانتر از عراق و بخصوص از کویت حل کردند. تصور میکنم در کویت قیمت استخراج هر
بشکه نفت در این هنگام نه سنت بوده و در ایران سیزده سنت!
بدین ترتیب انگلیس ها در همه جبهه ها پیروز شدند، گوئی هدف واقعی مصدق درست
خلاف آنچه بود که اعلام میکرد.
باید اضافه کرد که "دوستان" انگلیسی مصدق هنگامیکه
احساس کردند که دیگر برای آنها مفید نیست و میتوان بدون دخالت وی راه حلی برای
مشکل نفت پیدا کرد، او را به حال خود رها کردند.
در مرداد ۱۳۳۲، پس از حصول اطمینان از پشتیبانی ایالات متحده
امریکا و انگلیس، که سرانجام سیاست مشترکی را آغاز کرده بودند و پس از بررسی اوضاع
با کرمیت روزولت نماینده سازمان مرکزی اطلاعات ایالات متحده، بر آن شدم که برای
یافتن راه حلی وارد عمل شوم: در ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ سرهنگ نعمت الله نصیری فرمانده گارد شاهنشاهی را مامور کردم که
فرمان برکناری مصدق را به وی ابلاغ کند و سپهبد فضل الله زاهدی را که از دوستان
پیشین مصدق و وزیر سابق دولت او بود به نخست وزیری برگزیدم.
مصدق
بر خلاف نص صریح قانون اساسی ایران، به فرمان برکناری خود اعتنا نکرد و به این هم
اکتفا ننموده به یک کودتای نظامی دست زد. مامور انجام این توطئه کسی جز سرتیپ
ریاحی ریاست ستاد ارتش نبود. کودتای نظامی مصدق با شکست مواجه شد، ولی شرکت در این توطئه خلاف قانون اساسی کشور،
مانع آن نشد که ریاحی در زمان سلطنت مستبدانه ! ! من ثروتی عظیم از راه فعالیتهای
ساختمانی فراهم آورد و اکنون همین شخص وزیر جنگ بازرگان است.
پس
از ابلاغ فرمان برکناری مصدق، من که از طرح های سیاسی و جاه طلبی های او کاملا باخبر بودم، تصمیم گرفتم که برای جلوگیری از هرگونه خون ریزی کشور را ترک کنم و
ایرانیان را در انتخاب راه آینده کشور آزاد بگذارم.
این
تصمیم بی مخاطره نبود. ولی با
تعمق و تامل و سنجش نتایج، آنرا اختیار کردم.
پس از ترک ایران، ابتدا با هواپیمای
دو موتوره شخصی خود به بغداد رفتم. سفیر ما در بغداد، حتی در مقام توقیف
من بر آمد! ولی من به زیارت عتبات عالیات
شتافتم و سپس راهی رم شدم و در آنجا بود که از سرنوشت فلاکت بار سیاستمداری که
ایران را به ورشکستگی و سقوط کشانده بود، آگاه شدم.