"فصل دوم"
"اصلاحات
ارضی"
از همان
سال ۱۳۲۰ که با دشواریها و مسئولیتهای بسیار و در
مقتضیاتی توان فرسا با مسائل ملی رو در رو شدم، همواره از خود میپرسیدم آنچه برای ملت ایران از هر چیز
دیگر در تلاش برای بقا و هستی و در مبارزه
اش با تخریب و نیستی، سودمند خواهد بود چیست؟ طبیعتا وحدت ملی در مفهوم جامع و
کاملش و نیز حفظ و صیانت روح ایرانی که تغییر پذیر و قابل جایگزینی نبوده و نیست.
اما میبایست که به جهات و جوانب مادی زندگی نیز توجه کرد. من طبیعتا و فطرتا یک
سیاستمدار حرفه ای نبودم و رسالتم آن بود که آنچه را برای میهنم تحقق پذیر است، از
آنچه نیست تمیز و تشخیص دهم. من نمیبایست بدنبال آنچه شاید کمال مطلوب، اما تحقق
ناپذیر بود بروم. چه در زمینه مسائل معنوی و اخلاقی و چه در زمینه مسائل اقتصادی و
مادی، میدانستم که در سیاست باید واقع بین بود. من بخوبی میدانستم حکومتی که از ترکیب افکار
کمونیستها و ملاهای در واقع خدانشناس الهام بگیرد، تخیلی خطرناک و بدفرجام بیش نیست و متاسفانه جریان حوادث، درستی
پیشبینی های مرا نشان داد.
"اصول و
مبانی"
هیچ چیز
را نمیتوان و نباید از مردم پنهان داشت و من هرگز چنین نکرده بودم. در کتاب
انقلاب سفید، یادآور شده بودم که ما در سیاستهای ملی ایران روش اختناق افکار و
تحدید آزادیهای فردی و اجتماعی و حق انتقاد را کنار خواهیم گذاشت، تا توسعه و ترقی
ایران یک ظاهر سازی نباشد. در همین کتاب افزودهام که باید به باورهای معنوی و
حقوق فردی و اجتماعی احترام گذاشت، به تشدید و تحکیم همکاری و تعاون بین ملتها
پرداخت، اصلاحات بنیادی را بر تدابیر ظاهر فریب ترجیح داد و در مقام ایجاد یک
اقتصاد دموکراتیک و اعتلای فرهنگ ملی برآمد.
در زمستان ۱۳۴۱ به هنگام سخنرانی در نخستین
کنگره ملی شرکت های تعاونی روستایی، شش اصل نخستین انقلاب سفید را به ملت ایران
عرضه داشتم که عبارت بودند از:
۱- اصلاحات ارضی و الغای نظام ارباب و رعیتی.
۲- ملی کردن جنگل ها و مراتع.
۳- تبدیل کارخانه های دولتی به شرکت های سهامی
و فروش سهام آنها جهت تضمین اصلاحات ارضی.
۴- مشارکت کارگران در سود خالص کارخانه ها.
۵- تجدید نظر اساسی در قانون انتخابات به منظور اعطای حقوق کامل و
برابر سیاسی به زنان.
۶- ایجاد سپاه دانش، به منظور سواد آموزی و اشاعه فرهنگ در روستاها.
این برنامه کاملا عملی و قابل اجرا و منطبق با باورها سنت ها و نیازهای ایرانیان و ضرورت های اقتصادی و اجتماعی زمان بود.
این برنامه کاملا عملی و قابل اجرا و منطبق با باورها سنت ها و نیازهای ایرانیان و ضرورت های اقتصادی و اجتماعی زمان بود.
سپس بتدریج این شش اصل با
افزودن سیزده اصل
دیگر به شرح زیر تکمیل گردید، که هر یک به اقتضای تحول جامعه و توسعه امکانات ملی
و پیدایش نیازها و مقتضیات جدید، به ملت ایران ارائه گردید:
۷- ایجاد سپاه بهداشت از مسئولان طبیب و دندان پزشک و پرستار به منظور
تامین نیازهای بهداشتی و درمانی روستاها.
۸- ایجاد سپاه ترویج و آبادانی به منظور عمران و نوسازی روستاها و
شهرها.
۹- ایجاد خانه های انصاف در روستاها به منظور تامین عدالت در دهات
کشور و حل مسائل حقوقی کوچک روستاییان به وسیله خودشان در روستاها و بر اساس کدخدا منشی.
۱۰- ملی کردن تمام منابع آبهای زیرزمینی کشور.
۱۱- نوسازی شهرها و روستاها، با همکاری سپاه ترویج و آبادانی.
۱۲- انقلاب اداری و آموزشی.
در سال ۱۳۵۴
پنج اصل دیگر افزوده شد که عبارتند از:
۱۳- تامین امکان فروش سهام واحدهای بزرگ صنعتی به کارگران.
مقرر شد دولت اعتبارات لازم را به صورت وام در اختیار
کارگران قرار دهد که بازپرداخت وام ها از محل سود سهام تامین گردد.
۱۴- مبارزه با تورم و گرانفروشی و دفاع از منافع مصرف کنندگان.
۱۵- آموزش رایگان و اجباری در هشت سال اول تحصیل.
آموزش رایگان در همه مقاطع
تحصیلی به شرط قبول اصل خدمت به دولت یا در محلی که دولت معین میکند در زمانی
معادل سالهای استفاده از مزایای آموزش رایگان.
۱۶- تغذیه رایگان برای کودکان خردسال در مدارس، شیرخوارگان تا دو
سالگی، و مادران نیازمند.
۱۷- تعمیم بیمه های اجتماعی به همه ایرانیان.
و بالاخره:
۱۸- مبارزه با معاملات سوداگرانه اراضی و اموال غیرمنقول، به منظور
جلوگیری از افزایش نامعقول قیمت منازل مسکونی و آپارتمان ها و مال الاجاره.
۱۹- مبارزه با فساد و رشوه و ارتشاء.
قبلاً درباره مراحل سه گانه
اصلاحات ارضی سخن گفتم. در پایان مرحله سوم دیگر از مالکیت بزرگ اراضی مزروعی در
کشور ما خبری نبود و همه کشاورزان مالک اراضی مزروعی خود شدند.
برای درک اهمیت این موضوع باید
توجه داشت که در سال ۱۳۳۵ معادل ۷۱% جمعیت ایران روستا نشین
بود و بیش از نیمی از اراضی مزروعی به بزرگ مالکان تعلق داشت که حدود سی نفر از آنان،
از جمله بعضی از روسای ایلات، هر یک مالک بیش از چهل روستا بودند. ۰.۲% (دو دهم درصد) مالکان اراضی بیش از ۳۳.۸% اراضی مزروعی را در اختیار خود داشتند.
این بزرگ مالکان، غالبا یا در
تهران و یا در خارج از ایران میزیستند، و اداره املاک آنها با مباشران و پیشکارانشان
بود که بیشتر با روش های قرون وسطایی عمل میکردند و عملاً مانع توسعه و گسترش
کشاورزی نوین در ایران بودند.