صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۵.۱۰.۹۵

(۶۹)



"ترکیه دوست و متحد ایران"
 
در روابط ما با ترکیه هرگز مشکلی وجود نداشت. از زمانی که پدرم به دعوت کمال آتاتورک به ترکیه سفر کرد، روابط دو کشور همواره بر دوستی و همبستگی کامل مبتنی بوده است. ایران همواره خواهان عظمت، رونق و پیشرفت ترکیه بوده و برای آن اهمیتی وافر قائل شده است. امروز نیز من از صمیم قلب خواهان سعادت ملت شجاع ترک هستم.

ترکیه و ایران در چهارچوب پیمان بغداد با یکدیگر متحد بودند پس از امضای این قرارداد در سال ۱۹۵۶ سفری به مسکو رفتم و خروشچف که از انعقاد پیمان بغداد ناراضی بود به من گفت: "این پیمانی است  تهاجمی‌ که بر ضد ما تدارک و منعقد شده!" 

به او گفتم در محافل سیاسی و مطبوعاتی از یک خط دفاعی در کوه های زاگرس صحبت می‌شود و پرسیدم:
 - کوه های زاگرس در کجاست، در روسیه یا در ایران،

جواب داد:
- در ایران
به وی گفتم:
- پس  روشن است که پیمان بغداد جنبه تدافعی دارد، نه تهاجمی.
خروشچف لحن صحبت را عوض کرد و گفت:
- با من شوخی نکنید، خودتان به خوبی می‌دانید که ما می‌توانیم انگلستان را با هفت بمب اتمی‌ و ترکیه با ۱۲ بمب اتمی ‌نابود کنیم.

 چه مفهومی‌ می‌بایست برای این سخنان قائل شد؟

 اندکی بعد خروشچف اعلام داشت که این پیمان مانند یک حباب صابون منفجر و نابود خواهد شد. بعد از یک ربع قرن باید قبول کرد که حق با خروشچف بود.

"تلاش برای صلح"

 در کنفرانس نفتی الجزایر در سال ۱۹۷۵ فرصت یافتم که مفصلا با آقای صدام حسین رئیس جمهوری کنونی عراق مذاکره کنم. ما توانستیم در همه مسائل به توافق برسیم. و با حسن نیت کاملی که از دو طرف ابراز شد، به اختلافات قدیمی‌ دو کشور پایان دادیم و سوءتفاهم هایی را که از دوران استعمار باقی مانده بود از میان برداشتیم.

 از جمله توافقهای دو طرف، حل مسئله شطالعرب بر اساس اصول حقوق بین الملل بود.

 من همواره عقیده داشتم که رونق و ثبات عراق و خوشبختی ملت آن، مانند سایر همسایگان، یکی از شروط اصلی امنیت ایران است.
بر اساس همین طرز فکر بود که به کمک افغانستان شتافتیم  تا بر مشکلات اقتصادی که با آنها روبرو بود فائق آید. چندی بعد تغییرات عمده در حکومت و سیاست افغانستان روی داد، بدون آنکه دولت های بزرگ غربی از خود عکس العملی نشان دهند. ما بلافاصله حکومت جدید افغانستان را به رسمیت شناختیم و به کمک های اقتصادی خود ادامه دادیم. ولی هنوز هم از بی اعتنائی دول بزرگ غربی نسبت به تغییرات و تحولات افغانستان متحیرم و از خودم می‌پرسم که آیا نباید این رویه را به آغاز یک تغییر جهت بنیادی در سیاست ابرقدرتها تعبیر کرد؟

 من نخستین رئیس کشوری بودم که پس از استقلال پاکستان به آن کشور سفر کردم. ما همواره خود را دوست و متحد پاکستان می‌دانستیم و در حد مقدور از هیچ کمک اقتصادی و نظامی‌ به آن کشور دریغ نکردیم. ولی همواره برای بهبود و تثبیت روابط میان کشور اسلامی‌ پاکستان و هندوستان کوشیدیم و من به طور کلی هر نوع برخورد و مخاصمه میان دو کشور را برای صلح جهانی بسیار خطرناک می‌دانستم.

 در همین رهگذر بود که با اغتنام از حضور ژنرال یحیی خان رئیس جمهوری پاکستان در تختجمشید به مناسبت برگزاری آیین دو هزار و پانصدمین سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران ملاقاتی میان ایشان و آقای پادگورنی صدر هیئت رئیسه اتحاد جماهیر شوروی ترتیب دادم.  امید من آن بود که بدین ترتیب از خطر برخورد میان هند و پاکستان به مناسبت بحران بنگلادش اجتناب شود.

 متاسفانه سختگیری و عدم انعطاف ژنرال یحیی خان مانع حصول نتیجه شد و امیدهای من به باد رفت.