صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۵.۱۰.۹۵

(۳۳)



"پس از شش سال، جهان نظرات مرا تائید کرد"
روزنامه لوموند، که همواره مخالف سیاست ایران و شخص من بوده است در مقاله ای که در ضمیمه دیپلماتیک خود به تاریخ مارس ۱۹۷۹ تحت عنوان "بحران نیرو و قیمت نفت" انتشار داد، همه این استدلالها را تائید کرد.

در این مقاله که پنج سال و سه ماه، پس از کنفرانس تهران، انتشار یافت همه آنچه من گفته بودم، مورد تائید قرار گرفته و بر ضرورت و لزوم فروش نفت به قیمتی عادلانه صحه گذاشته شده است. در این مقاله به رسوائی غیر قابل قبول اتلاف سالیانه ۱۲۰ میلیارد متر مکعب گاز جهان، که بی حاصل و بی مصرف سوزانده می‌شود، اشاره شده و به صراحت ذکر گردیده که سهم مالیات و عوارض داخلی در قیمت نفت در کشورهای صنعتی بیش از قیمت خرید آن از ممالک صادر کننده است. سر انجام نویسنده مقاله، نزدیک شش سال بعد از من، بر ضرورت یک توافق جهانی بر سر قیمت نفت تاکید می‌کند.

در این مقاله دقیقا همه عقاید و پیشنهادهای من بازگو شده، بدون آنکه اشارهای به کنفرانس مطبوعاتی کاخ سعدآباد شده باشد! در مقابل مقاله روزنامه لوموند به یک مطالعه شرکت نفت کنتینانتال در سال ۱۹۷۶ (دایر بر اینکه، امکان رقابت میان پنج منبع دیگر نیرو را با نفت بوجود خواهد آورد)  و یک گزارش موسسه معروف راند که برای سازمان مرکزی اطلاعات امریکا تهیه شده (دایر بر اینکه افزایش قیمت نفت به سی دلار در هر بشکه ذخائر نفتی قابل بهره برداری آن را دوبرابر خواهد کرد) استناد می‌کند. بالاخره باید گفت که در ماه اوت ۱۹۷۸ جیمز شلزینگر وزیر نیروی وقت ایالات متحده، امکان رسیدن قیمت نفت خام را به چهل و حتی پنجاه دلار در هر بشکه مورد توجه قرار داد.

  کافی است به نامها و تاریخها توجه کنیم. سیاستی که وسایل ارتباط جمعی جهان شش سال پیش"خانمان برانداز" و "تهدید آمیز و شرم آور" میخواندند و همگان را به مبارزه با آن دعوت می‌کردند، امروز به عنوان تنها سیاست معقول و منطقی مورد قبول و تائید قرار گرفته.

اما کسی که آن را پیشنهاد کرد و امروز با حسن تدبیر و تعقل می‌توانست وسایل و موجبات اجرای آنرا فراهم آورد، از صحنه سیاست جهان فعلا کنار رفته است.

گناه من آن بود که حق داشتم.

تصویب قانون جدیدی پیرامون نفت در ایران، به خشم وسائل ارتباط جمعی جهان در باره کشورم و خود من افزود: طبق این قانون شرکتهای نفتی  خارجی فقط به عنوان خریدار نفت و یا طرف قرارداد شرکت ملی نفت ایران حق داشتند در کشور ما عمل کنند. میبایست  در مرحله اول به شرکتهای خارجی اجازه اکتشاف در منطقه محدود و معینی داده شود و در صورت حصول نتیجه و کشف نفت شرکت مورد بحث منحل میشد و شرکت ملی نفت ایران میبایست نفت حاصل را به قیمت بین المللی و با تخفیف حداکثر ۵% به آن بفروشد.

از این پس شرکت ملی نفت ایران به احداث پالایشگاههای نفت در افریقا و آسیا پرداخت و با شرکت نفت بریتانیا در بهره برداری از نفت و گاز دریای شمال شریک شد و حق مشارکت در اکتشاف منابع نفتی گروئنلند را به اتفاق شرکتهای بریتانیائی و آمریکائی و نروژی کسب نمود. هیچیک از این توفیقات برای شرکتهای بزرگ نفتی خوشایند نبود.


در سال ۱۹۷۷ شرکت ملی نفت ایران با درآمدی معدل ۲۲ میلیارد دلار مقام نخست را در میان پانصد شرکت سودآور جهان بدست آورد و با فاصله زیاد بر دو شرکت بزرگ اکسون و شل پیشی جست.


بدینسان، وعده ای که به ملت خود داده بودم که شرکت ملی نفت ایران را به صورت بزرگترین شرکت نفتی جهان درآورم، جامه عمل بخود پوشید و تحقق یافت.

قبل از آغاز حکومت نفرت و حماقت و مسخرگی بر ایران، کشور ما چهارمین تولید کننده بزرگ نفت در دنیا بود و در میان ممالک صادر کننده مقام دوم را داشت. بعلاوه شرکت ملی پتروشیمی‌ ایران از یازده کارخانه واحد وابسته، بهرهبرداری می‌کرد و شرکت ملی گاز روز به روز مقام مهمتری در جهان به دست می‌آورد.همه ذخائر گاز ایران هنوز به درستی شناخته نشده، ولی آنچه قطعی است، ما را در ردیف اتحاد جماهیر شوروی و در مقام نخست جهانی قرار می‌دهد.