صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۵.۱۰.۹۵

(۳۵)



"سیاست هنر پیشبینی"


پیشرفت بشر و ادامه برنامه های اقتصادی و اجتماعی کشورهای جهان هنوز بستگی تام به نفت دارد. توسعه اقتصادی نیز منوط به ادامه وصول درآمد نفت است که در سال ۱۹۷۷ به ۲۱ میلیارد دلار بالغ شده بود. در حدود سی سال دیگر که نفوس ایران به ۶۵ میلیون نفر بالغ خواهد شد ، منابع نفتی ما به پایان می‌رسد. برای آن زمان از هم اکنون باید چاره اندیشید ، سیاست چیزی نیست جز هنر پیش بینی.

در نتیجه ما بر آن شدیم که نیروگاههای بزرگ تولید برق اتمی ‌بسازیم. دو نیروگاه اول که در نزدیکی بوشهر ساخته می‌شد به آلمانها سفارش داده شد و قرار بود به ترتیب در سالهای ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ به پایان برسد و یکسال پیش متجاوز از هشتاد درصد کارهای آن انجام شده بود. نیروگاههای سوم و چهارم که در کنار شط کارون احداث می‌گردید، به فرانسه سفارش داده شده بود و تاریخ پایان ساختمان آنها به ترتیب ۱۳۶۲ و ۱۳۶۳ بود. اکنون ساختمان این نیروگاهها تعطیل و تمام وجوهی که مصرف آنها شده بود به دور ریخته شده است. احداث چهارده نیروگاه دیگر در دست بررسی بود و سرانجام می‌بایست قدرت تولید برق اتمی‌ ما به ۲۵۰۰ مگاوات برسد.

 در بهار ۱۹۷۷ به دعوت ایران، پانصد تن از کارشناسان برجسته اتمی‌ جهان برای بررسی در باره استفاده صلح آمیز از نیروی اتم در توسعه اقتصادی و چگونگی ترتیب همکاری بین المللی در این زمینه، در شیراز گردهم آمدند. در پاسخ پیامی‌ که رئیس جمهوری ایالات متحده بمناسبت این کنفرانس برایم فرستاد، من صریحا یادآور شدم که باید از بروز هرگونه هرج و مرج و فقد مسئولیت در استفاده از نیروی اتم اجتناب کرد، وگرنه انسانیت با مخاطرات جدی روبرو خواهد شد. در این پیام اضافه کرده بودم که کوشش ایران فقط در زمینه استفاده غیرنظامی ‌از نیروی اتم است و در این راه با کلیه کشورهای علاقمند جهان همکاری خواهیم کرد.

سیاست نیرو، که مبانی آن را فوقا شرح داده ام، یکی از سرزنشهای اصلی است که نسبت به من ابراز شده، گناه بزرگ من این بود که خواستم به موقع، و قبل از آنکه دیر شده باشد، ایران را از دوران نفت خارج کنم و به عصر اتم برسانم، که خوشبختانه حتی در کشور ما خطر تشعشعات اتمی ‌نیز به سبب صحراهای بزرگی که داریم موجود نیست.

پس از بهمن ۱۳۵۷ همه طرحهای بزرگ ایران در خارج با اشکال‌تراشی  و مقاومت روبرو شد و آنها را "تحقق ناپذیر" و ناممکن جلوه دادند.

حال آنکه همین دولتها و مقامات یکسال پیش از آن با شوق و التماس در مقام جلب سفارشها و قرار دادهای اجرای آن بودند. گفته شد برقی کردن شبکه خطوط ایران جاه طلبانه و غیرممکن است.ساختمان راه آهن زیر زمینی تهران، بلندپروازی و تحقق ناپذیر است. شاهراه جنوب به تهران، بی فایده و ناممکن است. ساختمان شاه لوله گاز به شوروی غیر مقدور است و ... و گناه من این بود که برای میهنم بلند پروازی می‌کردم و مرا متهم به داشتن " جاه طلبی های شخصی" می‌کردند. مگر نه اینست که احتمال زنده ماندنم تا پایان این طرحهای طویل المدت ناچیز بود؟ من برای خودم هیچ نمی‌خواستم، هدف و آرزوی من این بود که همه پیش بینی های لازم برای تامین آینده ایران انجام شود، که وحدت و تمامیت ایران تضمین گردد، که ایرانیان مرفه باشند.
خوشبختانه علی رغم همه تبلیغات، درستی هدفها و روشهای من بر کلیه روشن‌بینان جهان و دلبستگان به ایران آشکار شده است و سیاست مالیخولیائی بازگشت به قرون وسطی و ایجاد رعب و وحشت و اختناق دیگر مقبول  هیچکس نیست. هدف من نه خواب و خیال بود و نه اهریمنی.