صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۵.۱۰.۹۵

(۷)



"نادر شاه ناپلئون ایران"


 ایران بار دیگر از اضمحلال نجات یافت. عامل اصلی نجات و رهایی ایران این بار سرداری بود به نام نادرشاه که بسیاری از مورخان به وی  ناپلئون ایران لقب داده اند. نادر شورشیان شرقی ایران را مطیع خود ساخت، اشرف افغان را در نزدیک اصفهان شکست داد و بار دیگر پایتخت را به تصرف خود درآورد (۱۷۲۹) در دو جنگ بر  ترکان عثمانی پیروزی یافت و  سپس برای محاربه با روس ها شتافت که در برابر قدرت سردار بزرگ ایرانی عقب نشینی را بر  مصاف و مقاومت ترجیح دادند. سپس نادرشاه قندهار و کابل را تصرف کرد و از تنگه خیبر گذشت و بر هندی ها پیروز شد و دهلی را به تصرف خود درآورد و در سال ۱۷۳۹ پیروزمندانه به آن شهر وارد شد و به گفته یک مورخ هندی قسمت مهم ثروتی که طی ۳۴۸ سال پادشاهان هند گرد آورده بودند در یک لحظه دست بدست و از آن نادر و ایرانیان گردید. نادر شاه، نوه اورنگ زیب پادشاه بزرگ هندوستان را به عقد ازدواج پسر دوم خود درآورد و سلطنت هندوستان را به محمدشاه گورکان پادشاه آن کشور باز پس داد و راهی ایران شد، حال آنکه توانسته بود سرحدات شرقی ایران را به حد دوران هخامنشیان برساند.


درباره نادر حکایات و داستانهای بسیار آورده اند. از جمله می‌گویند در جنگ کرنال پیرمردی را با ریش سفید در میان سربازان خود دید که چون شیر می‌جنگد. نادر وی را فراخواند و پرسید، سیزده سال پیش که دشمنان اصفهان را گرفتند، کجا بودی؟شیرمرد پاسخ داد من در اصفهان بودم اما تو نبودی.


 نادر شاه را با ناپلئون مقایسه کرده اند چرا که در همه جنگ های خود پیروز شد. ولی باید گفت که اگر ناپلئون سرانجام به دست قوای متحد و موتلف دشمنانش مغلوب شد، نادر در میدان های جنگ هرگز طعم شکست را نچشید و همواره سرداری فاتح بود. حال آنکه ناپلئون دولتمردی مدبر بود و نادر نبود تا آنجا که دستور داد فرزند و ولیعهدش را کور کنند.