صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۵.۱۰.۹۵

(۲۲)



"قتل سپهبد رزم آرا"


در این اوان ما به مذاکرات خود با شرکت نفت ایران و انگلیس ادامه می‌دادیم. هدف آن بود که عواید ما از محل نفت به طور قابل ملاحظه افزایش یابد. دولت ساعد نتوانست این مهم را به انجام رساند. دولت علی منصور نیز توفیق نیافت.  سرانجام سپهبد حاجیعلی رزم آرا رئیس ستاد ارتش (که به هنگام نجات آذربایجان نیز همین سمت را داشت) مامور تشکیل کابینه شد، اما مذاکرات نفت به درازا کشید. من غالبا از خود سوال کرده و می‌کنم که آیا از همین زمان توقف بهره برداری از منابع نفت جنوب که در زمان حکومت مصدق تحقق یافت، موردنظر انگلیس ها نبود و آیا به همین سبب مانع توفیق مذاکرات نمی‌شدند؟


رزم آرا که یک نظامی‌ قابل و با کفایت بود در مقابله با تحریکات و بازیهای پارلمانی از خود تدبیر لازم نشان نداد و اشتباهات وی در همین زمینه بود که با تبلیغات جبهه ملی به دست مصدق بهانه های بسیار داد. 


این تشکیلات به اصطلاح ملی، پس از جنگ به دست مصدق بنیان نهاده شد، و مخصوصا در ضد خارجی راه افراط میرفت. از سال ۱۳۲۹ شعار ملی کردن نفت، به صورت شاه بیت اهداف سیاسی جبهه ملی درآمد. من با ملی کردن نفت موافق بودم ولی راه و روش هایی را که مصدق برای نیل به آن توصیه می‌کرد، تائید نمی‌کردم. 


در این زمان جبهه ملی به ترتیب دادن تظاهرات خشونت آمیز بر ضد دولت پرداخت و کینه و نفرت نسبت به وی را در میان توده های مردم تشویق کرد. در روز ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ سپهبد رزم آرا بدست یک نفر از فدائیان اسلام، هنگامی‌که برای شرکت در یک مراسم مذهبی به مسجد بزرگ شاه تهران آمده بود، به قتل رسید.


 پس از قتل رزم آرا به وسیله افراطیون دست راستی، حسین علاء که مردی محترم و دنیا دیده بود، مأمور تشکیل کابینه شد و مقرر گردید که پیش از هر کار راه حلی معقول و مطلوب برای بحران نفت بیابد. ولی اغتشاشات و تظاهرات فروکش نکرد. مصدق که این تظاهرات را رهبری می‌کرد به ملت وعده میداد که خارجیان را از ایران براند و روزانه صدها هزار لیره استرلینگ درآمد برای کشور تحصیل کند.


 مجلسیان که تحت تأثیر مصدق واقع شده بودند به من توصیه کردند که وی را در مقابل مسئولیتهایش قرار دهم و به نخست وزیری برگزینم. همه عقیده داشتند که زمان تفویض مهام امور به مردی چنین کاردان فرارسیده است. من در صحت این قضاوت عمومی‌ تردید داشتم، و جریان اوضاع ثابت کرد که حق با من بود.


علت عدم اعتماد من به مصدق آن بود که در گذشته تناقض‌های بسیار میان گفتار و کردارش مشاهده کرده بودم.
 مصدق رسما بیانگر احساسات ملی ضد استعماری و میهن دوستانه ایرانیان بود و اعلام میداشت باید از اعطای هرگونه امتیاز به خارجیان اجتناب کرد و این رویه را "سیاست موازنه منفی" می‌نامید و در حقیقت بزرگترین نقطه ضعف او همین منفی بودن در همه شئون بود.

مصدق یک روز با آب و تاب بسیار به من گفت که رضا شاه در ساختمان راه آهن سرتاسری ایران اشتباه کرد، زیرا راه حمله به روسیه را به روی انگلیسها گشود! با این وصف به یاد آوریم که در زمان جنگ هنگامی‌که سمت نخست وزیری را به مصدق پیشنهاد کردم وی  موافقت قبلی دولت بریتانیا را شرط قبول آن دانست!