صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۵.۱۰.۹۵

(۵۷)


"مقاومت سرسخت دیوانسالاری"

"تاسیس بازرسی شاهنشاهی"

 در طی سالهای ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۷ اندک اندک بر همه مشهود گشت که دیوانسالاری و دیوانسالاران، سخت در برابر این اصلاحات مقاومت می‌کنند و نفوذ ناپذیرند. هیولای دیوان‌سالاری تغییر شکل می‌یافت اما توانا و پابرجاست.

ما، در سال ۱۳۲۸ سازمان بازرسی شاهنشاهی را تشکیل داده بودیم. تشکیل این سازمان در حقیقت چیزی نبود جز یک سنت قدیمی ‌ایرانی که در زمان هخامنشیان "چشم و گوش شاه" می‌نامیدند که بازرسانی از جانب پادشاه در همه نقاط ایران مامور مراقبت در امور و رسیدگی به شکایات مردم بودند. تاسیسات مشابهی در بعضی از کشورها منجمله ممالک اسکاندیناوی وجود دارد.

هیئت بازرسان شاهنشاهی، مستقیما در مقابل خود من، مسئول بودند و وظیفه داشتند که مشکلات و نارسایی ها را، بی اغماض یادداشت کنند و به من گزارش دهند. هر ایرانی می‌توانست به این بازرسان مراجعه و شکایت خود را عنوان و طرح نماید و این بازرسان موظف بودند، دقیقا به این مراجعات رسیدگی کنند ولو ناچیز و اندک  بوده باشد.

بند و بست، نادرستی، کندکاری  چنان در خلقیات گروهی از اعضای دستگاه اداری، و مراجعان آنها، ریشه داشت که وجود همین بازرسی تا حد زیادی از بروز آنها پیش گیری میکرد.

 بازرسی شاهنشاهی در سال ۱۳۴۰ منحل شد و در سال ۱۳۵۵ با شکلی نوین به نام "کمیسیون شاهنشاهی"  تجدید حیات یافت. در این کمیسیون نمایندگان سازمان های اداری، حزب رستاخیز ملت ایران، اطاقهای بازرگانی و صنایع و معادن و وسایل ارتباط جمعی شرکت داشتند.


 کمیسیون شاهنشاهی ماموریت یافت دقیقا به برنامه های وزارتخانه ها و سازمان های دولتی رسیدگی کند و هرجا اشتباه، کندی، نقص و یا سستی در کار باشد گوشزد نماید و احیانا خاطیان و مقصران را تنبیه کند.

کمیسیون شاهنشاهی، در حقیقت شکلی جدید در نحوه تجزیه و تحلیل و انتقاد امور عمومی‌ بشمار میآمد و من تصور می‌کردم که در عمل موثرتر از نحوه کار احزاب سیاسی کشورهای غربی خواهد بود. متاسفانه نتایج کار کمیسیون شاهنشاهی مانند بسیاری دیگر از تدابیری که در سال های اخیر اتخاذ شده بود، بر اثر حوادث زمستان گذشته مشهود نگردید و این طرح به ثمر نرسید.

 در میان همه اصول انقلاب ما، انقلاب اداری دشوارتر بود چرا که تحقق آن با یک دگرگونی بنیادی در روحیات مردم و روشهای اداری بستگی داشت.به موازات این کار ما به اجرای اصل عدم تمرکز پرداخته بودیم که لازمه آن ایجاد و تاسیس سازمان های جدید در سطوح مختلف کشور بود. در حقیقت پیشرفت این دو برنامه به موازات یکدیگر مسابقه ای بود با زمان که فرصت توفیق در آن دست نداد.

تحقق بعضی از برنامه های بنیادی، احتیاج به مدت زمانی طولانی دارد. در زمینه اصلاحات اداری، متاسفانه من وقت کافی نیافتم و متاسفانه دستگاه اداری ایران در این رهگذر یاری نداد.