"بیداری ایرانیان"
باید گفت که ملت ایران در آستانه سقوط حتمی، به خود
آمد و نسبت به خطر عظیمی که حیات کشور را تهدید میکرد، آگاهی و وقوف یافت.
پس از آنکه من ایران را ترک کردم، کشور سه روز
دچار فتنه و آشوب بود. به خصوص در دو روز اول در تهران، هواداران مصدق و تودهایها، تظاهرات وسیع و خشونت آمیزی ترتیب دادند. در روز سوم یعنی ۲۸ مرداد،
کارگران و اصناف و دانشجویان و پیشه وران و صاحبان مشاغل آزاد، سربازان و
پاسبانان، همه زنان و مردان و حتی کودکان، با همتی بی
نظیر و شجاعتی وصف ناپذیر به میدانها و خیابانها ریختند و به مقابله با تفنگ ها و
مسلسلها و حتی تانک های دیکتاتور غیرمسئول پرداختند و اوضاع را یکروزه دگرگون
کردند.
بر اثر یک تیراندازی اخطار گونه، مصدق با پیژامه از خانه خود گریخت و به
زیر زمین یکی از منازل مجاور پناه برد. ناگفته نماند که به دستور مصدق ۲۷ چوبه دار در میدان سپه تهران برپا کرده بودند
که در ملاء عام تعدادی از مخالفین وی را که تنی چند از آنان یاران سابق خود وی
بودند، اعدام کنند.
پس
از این ماجراها، من بی درنگ به وطن بازگشتم و با استقبالی پرشور و گرم از جانب
هموطنانم مواجه گشتم. گرمی و وسعت احساسات مردم در حقیقت رای اعتمادی بی چون و چرا
به من بود . من تا آن زمان پادشاهی بودم که سلطنت را به ارث دریافت کرده بودم و از
آن پس پادشاه منتخب ملتم شدم.
مصدق در مقابل دادگاه به بازی خود ادامه داد: گاه میکوشید جلب
ترحم کند ، گاه شوخی میکرد ، گاه با خشونت سخن میگفت ، بهر حال توانست نمایشی
برای مطبوعات بین المللی فراهم آورد.
بعضی
ها عقیده داشتند که چون مصدق از مادر به خاندان قاجار منسوب بود، نسبت به سلسله ما
دشمنی خاص داشت. من از این موضوع مطمئن
نیستم. ولی میدانستم که در دادگاه، به عنوان قیام و اقدام علیه قانون اساسی، با
خطر محکومیت به مرگ مواجه است. پس در نامهای به دادگاه نوشتم که شخصا از همه
تقصیرات او نسبت به خودم چشم پوشی میکنم. در نتیجه با تخفیف مجازات مصدق به سه
سال زندان محکوم شد و بعد از پایان مدت محکومیت به ملک بزرگ خود احمد آباد، که در
غرب تهران واقع است، رفت و در سال ۱۳۴۶ درگذشت.
محاکماتی که بعد از سقوط حکومت مصدق انجام یافت، حقایق شگفت انگیزی
را پیرامون جریانات سیاسی سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ بر همگان روشن کرد.
از جمله آنکه شماره افسران قوای مسلح که عضو حزب توده بودند در این
مدت از یکصد و ده تن به ششصد
تن
رسیده بود. نقشه حزب توده آن بود که از مصدق برای برکناری من استفاده کند و سپس
خود او را دو هفته بعد از رفتن من از میان بردارد. حتی کمونیستها تمبرهای جمهوری
خلق ایران را، که میبایست بعد از برکناری مصدق اعلام شود، آماده چاپ و انتشار کرده
بودند که من این تمبرها را به چشم خود دیده ام. قیام ملت ایران به هواداری از من
این نقشه ها را برهم زد و پس از استقرار مجدد حکومت قانونی در ایران، حزب توده به
فعالیت های زیرزمینی و تخریبی پرداخت. اندکی قبل از این ماجرا استالین درگذشته
بود و بر اثر تغییر تدریجی سیاست شوروی رویه حزب توده نیز بعدا دچار تحولاتی شد.
پشتیبانی سیاسی و مالی روسها از حزب توده محل تردید نیست. بعضی ها،
انگلیسها و مخصوصاً امریکاییان را متهم کرده اند که در جریان قیام مردم علیه مصدق
به مخالفین وی کمک های مالی کرده اند. مدارک انکارناپذیر نشان میدهد که در این
جریان سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا شصت هزار دلار خرج کرده است. آیا میتوان تصور
کرد که با این مبلغ ناچیز و در مدت چند روز ترتیب یک قیام ملی به منظور برانداختن
یک حکومت غیر قانونی میسر باشد؟
نزدیک به سی ماه لازم آمد که چهره واقعی مصدق، به صورت آن شاگرد
جادوگر افسانه ها، بر ایرانیان روشن و شناخته شود که چه جریانها بر انگیخت بدون
آنکه خود قادر به تسلط بر آنها باشد.
در
آخر مرداد ماه مرداد ۱۳۳۲ حکومت اراذل و اوباش بر کوچه ها و خیابان های شهر پایان گرفت و
ایرانیان توانستند در صلح و صفا و امنیت به کار و زندگی خود بپردازند. ولی در طی
این مدت کشور دچار ویرانی، سخت مقروض شده
بود و در حقیقت طی مدت کمتر از سه سال ما صدها میلیون دلار از دست داده و متضرر
شده بودیم.
در فصل بعد خواهیم دید که ایران چگونه توانست مسئله نفت
را حل کند.