"بسیج
دائم ملی برای پیشرفت"
من به خوبی میدانستم که
در راه وصول به تمدن بزرگ موانع و دشواری های بسیاری وجود خواهد داشت. صعود، همواره
مشکل است. رسیدن به قله ها و بلندی ها آسان نیست. نزول مشکل نیست. هیچکس نمیداند حد
انحطاط و سقوط چیست.
تمدن
بزرگ، از دیدگاه من درست نقطه مقابل حالت اختناق و فساد و انحطاط و هرج و مرجی است
که اکنون بر ایران حاکم است. از دیدگاه من، تمدن بزرگ بیش از هر چیز کوششی است برای
ایجاد تفاهم ملی و صلح و صفای اجتماعی و پیدائی شرایط مناسبی که همه افراد جامعه بتوانند
به کار و تلاش برای پیشرفت ملی بپردازند.
یک ملت بزرگ نمیتوانند
کوشش دسته جمعی خود را در راه توسعه و ترقی متوقف نماید و به گفته ها و افکار عوامفریبانی که از واقعیات جهانی بیخبرند گوش فرا دهد. کشوری چون ایران با توجه به موقعیت
خاص و بسیار حساس جغرافیایی که دارد، برای تضمین بقاء و تامین موجبات ترقی خود باید
در حال بسیج و آمادگی دائم باشد. ولی نه چنانکه لنین میگفت در حال "انقلاب دائم".
هر
ملت حق دارد و باید به تمدن بزرگ برسد و یا چون ما ایرانیان به آن بازگردد. این بیان
ناشی از طبیعت تکامل تاریخ است و ما ایرانیان از طریق تلفیق ارزش های سنتی و ملی خود
با بهترین دستآوردهای تمدن های دیگر همواره در این راه کوشا بوده ایم.
در
جهان هیچ ملتی نیست که بتواند به پیشرفت مادی بی اعتنا باشد و یا خود را از حاصل و
نتیجه اکتشافات و اختراعات سایر ملل بینیاز بداند. هیچ ملتی نمیتواند بدون رابطه و
داد و ستد با ملت های دیگر زندگی کند، وگرنه دستخوش رکود و سکون، اسیر پیش داوری ها
و محکوم به فناست.
برای
ما وصول به تمدن بزرگ در درجه اول، انتخاب بهترین دستآوردهای تمدن های دیگر بود ولی
عقیده داشتیم که برای این کار باید هویت ملی خود را حفظ کنیم. عقیده داشتیم که باید
ایرانی بمانیم تا بتوانیم از پیشرفت های دیگران بهره گیریم.
"آیا امکان توفیق وجود داشت؟"
این بود آرمانی که من ۳۷ سال به خاطر آن کوشیدم،
آرمانی که راهنمای من در هر تصمیم و هر عمل بود.
امروز بعضی ها عقیده دارند
که من با شکست کامل مواجه شدم. ولی کافی است ببینیم چه پیشرفت های بزرگی نصیب ایران
شد. شاید هم بیش از آن که برای دیگران قابل تحمل بود.
از
آغاز انقلاب سفید در سال ۱۳۴۲
تا حوادث
اخیر، درآمد ناخالص ملی ایران بر اساس قیمت های ثابت از سیصد و چهل میلیارد ریال به
پنج هزار و ششصد و هشتاد و دو میلیارد ریال رسید یعنی پانزده برابر شد. در همین مدت
میزان ذخایر ارزی کشور از ۴۵
میلیارد
به ۱۵۰۹ میلیارد ریال بالغ شد.
میزان رشد سالیانه اقتصاد کشور ما در این اواخر از همه کشورهای جهان بیشتر بود و در
سال ۱۳۵۷
به ۱۳.۸
درصد بالغ
گردید.
درآمد سرانه و سالیانه
۱۳۴۲
برابر
با ۷۴
دلار و
در سال ۱۳۵۷
برابر
با ۲۵۴۰
دلار بود
و میهن ما بعد از سال ۱۳۵۳
یکی از
ده قدرت اقتصادی مهم جهان در میان ممالک عضو صندوق بین المللی پول به شمار میآمد.
در زمان مصدق بودجه سالیانه
ایران ۳۰
میلیارد
ریال یعنی در حدود ۴۰۰
میلیون
دلار بود. رقم آخرین بودجه ملی که از تصویب قوه مقننه گذشت ۵۷ میلیارد دلار بود که
۲۰
میلیارد
دلار آن از عواید نفتی و بقیه از سایر منابع مانند مالیاتها تامین میگردید.
ما موفق شدیم مدتی کوتاه
در قوانین و مقررات ایران، امتیازاتی برای کشاورزان و کارگران تامین کنیم که در کشورهای
دیگر همین گروه ها قرنها برای بدست آوردن آنها تلاش کرده بودند. بسیاری از امتیازاتی
که قوانین ایران برای کارگران صنایع قائل میشدند در کشورهای صنعتی سوسیالیست و غیر
سوسیالیست نیز وجود ندارد.
سال
های طولانی لازم آمد تا زنان کشورهای پیشرفته بتوانند حقوق مدنی و سیاسی کسب کنند. در
کشور ما بر اثر انقلاب شاه و ملت، زنان از حقوق برابر با مردان در همه شئون برخوردار
شدند که متاسفانه میدانید اکنون بر آنها چه میگذرد.
تصمیم کامل آموزش همگانی
در اروپا و ایالات متحده امریکا قریب به یک قرن و نیم طول کشید. ولی پس از انقلاب ملی
و اجتماعی ما آهنگ گسترش آموزش در ایران بسیار سریع بود. حتی مخالفین من هم مجبور به
قبول این نکته هستند زیرا همواره از چندین ده هزار دانشجوئی سخن میگفتند که بر ضد
من تظاهرات میکردند.
مبانی تمدن بزرگی که ایران
میرفت به آن دست یابد همین ها بود. چه کسی میتوانست با این پیشرفت ها مخالف باشد؟
من شخصا فکر میکردم که کسی مخالفتی نخواهد داشت، ولی دیدیم که چنین نشد.
هدف من ترقی هرچه بیشتر
ایران بود و میخواستم آنچه از نظر سیاسی، اجتماعی و اقتصادی میسر است برای وطنم فراهم
شود، و آنچه در امکانم بود انجام دادم. مسئله این است که آیا امکان توفیق کامل وجود
داشت؟
خیلی
ها درباره سیاست من از خواب و خیال و بلندپروازی صحبت کرده اند. کوشش من برای پیشرفت
ایران بلندپروازی بود، اما خواب و خیال نبود، زیرا که تا حد زیادی کامیاب شدیم. اما
واقعیت دیگری که اکنون مشاهده میکنیم، سقوط مملکت و کوششی است که برای تدنی و انحطاط
آن انجام میگیرد.
آنچه اکنون در ایران میگذرد
در آرمان ها و عقاید پیشین من کوچکترین تغییری بوجود نیاورده است.
ولی به خوبی میبینیم که
اکنون در مقابل ایران یا خطر مرگ و نیستی وجود دارد و یا امکان بروز عکسالعملهای شدید
و خونین و مسئول این امر متعصبین مرتجعی هستند که برنامه ای جز کشتن، سوزاندن و نابود
کردن ندارند.
اکنون جهل و بلاهت و وحشت بر
ایران حکومت میکند. چنین حکومتی پایدار نخواهد ماند زیرا نمیتوان برای مدتی طولانی
به ملتی بزرگ و هوشمند دروغ گفت.