صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۵.۱۰.۹۵

(۵۹)



"سخنان علی ابن ابیطالب (ع)"

 اکنون بار دیگر چادر در ایران عملا اجباری به خواهران و مادران ما تحمیل شده، امکان ورزش کردن از دختران جوان ایرانی سلب گردیده، و این فعالیتها برای دختران "شیطانی" تلقی می‌شود.

 برای من حتی قابل تصور نیست که مشارکت زنان در زندگی اجتماعی عملی "شیطانی" باشد. ارتجاع، کهنه پرستی، تزویر و عوام فریبی غاصبان قدرت و حکومت در ایران در زمینه  سلب حقوق و امکانات زنان ایرانی، مشمئز کننده است.

اگر بعضی از زنان، خود آزادانه بخواهند چادر به سر کنند، امری طبیعی است و من هرگز مخالف آن نبوده‌ام. اما چگونه و به چه عنوان و حقی می‌توان نیمی ‌از جمعیت کشور را از لذائذ ورزش محروم کرد؟ کهنه‌پرستان و مزدورانی که اکنون بر ایران حاکمند، نمی‌دانند که توسعه ورزش نوعی پیشگیری از شیوع بیماریها و امری مفید بلکه لازم در زمینه تامین بهداشت عمومی ‌است. آنها نمی‌دانند یا نمی‌خواهند بدانند که تندرستی بزرگترین سرمایه هر ملت است.

چگونه زنی که چادر به سر دارد می‌تواند رانندگی کند، در کارهای اداری شریک و سهیم باشد، طبیب باشد، قاضی باشد...؟  درطی پانزده سال اخیر زنان ایران در کلیه شئون زندگی حرفهای صنفی و اجتماعی با توفیق کامل شرکت کردند و نشان دادند که برای تقبل همه مسئولیت ها در سطوح مدیریت، کفایت و لیاقت دارند. در این پانزده سال زنان ما به مقام های وزارت، سفارت، معاونت، وکالت، استادی دانشگاه ها و همه مناصب و مقامات مهم مملکتی دست یافتند و بخوبی و شایستگی  از عهده  انجام وظایف و مسئولیت های خود برآمدند.

دختران جوان ما، سهمی‌بزرگ در مبارزه با بیسوادی و کامیابیهای تردیدناپذیر سپاه بهداشت داشتند. اکنون آخوند ها می‌خواهند زنان ایرانی را از همه این دست‌آوردها محروم کنند.

بیم من از آن است که بازگشت به خرافات و پیش داوری های صد سال پیش تحمیل مجدد چادر به زنان و سلب حقوق و امتیازات قانونی را سبب شود که نتوانند چنانکه باید و شاید وظایف مادری خود را در زمینه تربیت فرزندان ایران برای قرن آینده انجام دهند.

 بدیهی است اگر نیمی‌ از جمعیت یک کشور از حقوق و امتیازات اجتماعی و سیاسی محروم و حتی آزادانه و و بلامانع قادر به تحصیل و کسب علم در همه شئون نباشد، نیم دیگر نیز نخواهد توانست به همه مدارج ترقی و تکامل دست یابد.

آینده‌نگران، عقیده دارند که بر اثر بسط و توسعه صنایع خودکار، انسان ها در قرن آینده هفتهای سه یا چهار روز بیشتر کار نخواهند کرد. آیا قابل تصور است که در چنین جامعه ای زنان حتی از حق ورزش کردن بطور آزادانه محروم باشند و مادران ایرانی مجبور گردند که چادر بر سر نهند و خود را اسیر کفن سیاه نمایند؟

قبلا  به آشوب هایی که در سال ۱۳۴۲ به وسیله ارتجاع سیاه برای مبارزه با اصلاحات اجتماعی ایران فراهم شده بود اشاره کرده‌ام. خوشبختانه این آشوب ها دیری نپایید و نور بر ظلمت پیروز شد و کشور ما توانست مقامی‌ شایسته و فراخور خود در میان ممالک جهان به دست آورد.

 در این رهگذر اکثریت قاطع روحانیون ایران به ضرورت ترقی و تحول اجتماعی وقوف یافتند و بسیاری از آنان صمیمانه در این راه کوشش و همکاری کردند.

آیا لازم است یادآور شوم که طبق  قانون اساسی ایران، پادشاه حافظ و نگاهبان مذهب شیعه اثنیعشری است و من همواره در این زمینه کوشا و به سوگند خود سخت پای بند بوده ام؟

نمی‌خواهم در اینجا کسی نام ببرم، چه بسیارند روحانیون موجهی که شدیدا با گفتار و کردار شخصی که اکنون در قم حاکم است مخالفند.

 حضرت علی ابن ابیطالب علیهالسلام فرموده است "فرزندان خود را برای جهان فردا پرورش دهید" آیا سکوت روحانیون در مقابل اعمال ارتجاعی و خرافاتی که در ایران صورت میگیرد مخالف فرموده امام شیعیان نیست؟

"عدالت اساس و عصاره اسلام است"
 
من هرگز از انجام تعهد و سوگند خود در حفظ و صیانت مذهب شیعه اثنیعشری و دفاع از آن در مقابل حملات مادی گرایان، بازننشستم و اکنون عمیقا متاسفم که طرز تفکر "مارکسیست اسلامی" ‌یعنی جمع غیرقابل تصور بین اضداد در میان گروهی از روحانیون ایران نفوذ کرده است.

برداشت من از اسلام همواره دقیق و مستند به متون معتبر بوده است، حال آنکه شخص حاکم بر قم و بعضی دیگر از "روحانیون" ایران دین را به نفع مصالح شخصی و مادی و اغراض و هوی و هوس های خود تفسیر و به بازیچهای تبدیل نموده اند.

نص صریح قرآن و روح و معنویت اسلام شدیدا کینه و نفرت و انتقام و آدم کشی و غارت و دزدی را که از زمستان ۱۳۵۷ تا کنون بر ایران حکومت دارد محکوم می‌کند. اساس عصاره اسلام چیزی جز عدل و انصاف نیست و انقلاب شاه و ملت که برای تحقق عدالت اجتماعی و مشارکت ملی بنیان نهاده شد، مستقیما از اصول و تعالیم اسلام الهام گرفته است.

اعتقادات عمیق مذهبی، اساس زندگی معنوی و اخلاقی هر جامعه است که اگر دستخوش مادی گرائی شود، با مخاطرات بسیار رو به رو خواهد شد.

ایمان، بهترین و موثرترین ضامن سلامت جوامع بشری است که باعث می‌شود انسان ها به مراتب و مدارج عالی روحانی و معنوی دست یابند و از بند مادیات و خودپرستی رها شوند.

در سطح جوامع نیز ایمان و اعتقاد بزرگ‌ترین نیروها است و هیچ برنامه سیاسی و نظام ‌عقیدتی نیست که انسانها را از اعتقادات مذهبی و معنوی بینیاز گرداند.

بخت  بزرگ ایرانیان این بود و هست که در پرتو روحانیت و معنویت تعالیم مقدس و مترقی اسلام زندگی می‌کنند و در مراحل زندگی اجتماعی و تاریخ خود همواره از این منبع کسب فیض کردهاند. همه کسانی که برای تحقق و پیشرفت انقلاب اجتماعی و ملی کوشیدند میدانستند و میدانند که تلاش آنها دقیقا منطبق با تعالیم عالی اسلام و ملهم از آن بوده است و باید از این جهت مفتخر و سربلند باشند.

اعتقاد راسخ من به اسلام و کوششی که برای حفظ و صیانت و توسعه آن انجام می‌دادم  مانع احترامی عمیق به سایر ادیان حقه نبود و همواره با الهام از سنت های ملی ایرانی کوشیدم ایران سرزمین همزیستی میان همه افکار و ادیان باشد، که متاسفانه اکنون نیست و دستخوش تعصب و خشونت و خرافات شده است.

ما نسبت به همه کسانی که در ایران می‌زیستند احترامی عمیق داشتیم، ولو اینکه اهل دیانتی جز اسلام باشند و تعلیم اسلام نیز جز این نیست که بی احترامی‌به مذاهب دیگر و تعصب و خشونت و سلب حقوق سیاسی و آزادی فکر و عقیده را که بر ایران حاکم شده بدون تردید محکوم کنیم.