صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۵.۱۰.۹۵

(۷۴)



"رهبران امریکا"

هنگامی‌که به ملت بزرگ و نجیب امریکائی می‌اندیشم، گذشته از روزولت نام رهبرانی چون ژنرال آیزنهاور، ریچارد نیکسون، هنری کیسینجر، ترومن، ارل هاریمن و لیندون جانسون به خاطرم می‌آید.

قطعا مورخان از ژنرال آیزنهاور بیشتر بعنوان یک سردار و یک رهبر نظامی‌ سخن خواهند گفت، من بیشتر به جنبه های اخلاقی و احساسی شخصیت وی فکر می‌کنم. آیزنهاور، مردی بود واقعا نیک نهاد که عمیقا در دل هممیهنانش جای داشت و پس از مرگش من خود را اخلاقا موظف دانستم که در مراسم تشییع جنازه این سردار بزرگ و شخصیت استثنائی شرکت کنم. فراموش نکرده بودم که بهنگام ریاست جمهوری وی دولت امریکا برای نجات ایران از خطر هرج و مرج و سقوط به من کمک کرد. باید گفت که سیاست خارجی ایالات متحده امریکا در این زمان بوسیله مردی مصمم و توانا چون جان فوستر دالس رهبری میشد  و سیاستی بود فراخور و شایسته یک قدرت بزرگ جهانی.

از سال ۱۹۵۳ تاکنون پیوندهای مودت و دوستی استواری میان ریچارد نیکسون و من وجود دارد. در آن زمان او معاون رئیس جمهور وقت امریکا یعنی ژنرال آیزنهاور بود که در زمان حکومتش روابط ما با آن کشور در حد اعلای خود قرار داشت. این حسن رابطه کامل در زمان ریاست جمهوری نیکسون و جرالد فورد ادامه یافت.

در زمینه سیاست خارجی امریکا، بینش نیکسون واقع بینانه بود. دو تصمیم مهم وی یعنی خروج امریکا از جنگ ویتنام و برقراری روابط عادی و دوستانه با جمهوری خلق چین، هر دو عاقلانه و مدبرانه بود. همچنین وی برای حفظ تعادل قوا در جهان و صیانت حیثیت و نفوذ اعتبار آن در صحنه بینالمللی اهمیتی خاص قائل بود که در خور توجه است.

قبل از اینکه نیکسون به ریاست جمهوری امریکا نائل شود، من مفصلا در تهران با وی مذاکره و کفتگو داشتم و در همه مسائل مهم جهانی تفاهم کامل میان ما حاصل شده بود که بر این اساس در صحنه سیاست بین‌الملل باید هر کشور در جستجوی پیوندها و متحدان طبیعی خود باشد، یعنی ممالکی که با آنها مستمرا دارای منافع مشترک میباشد، و از پیوندهای زودگذر اجتناب کند. نیکسون و من با یکدیگر توافق داشتیم که یک متحد قوی و مطمئن بهتر از ده کشور متزلزل و ناتوان است.

بهنگام اقامتم در مکزیک، ریچارد نیکسون نشان داد که به پیوندهای دوستی و مودتش، می‌توان اعتماد داشت.

با هنری کیسینجر، در مشاغل و مسئولیتهای مختلفش تماس داشتم: نخست هنگامی‌که رئیس شورای امنیت ملی بود و نیز در زمان وزارت امورخارجه نیکسون و جرالد فورد. او مردی است هم مطلع از سیاست جهانی و هم کاردان و مجرب، در روابط اجتماعی وسیاسی پای بند اصول و معتقد به ضرورت حفظ قدرت سیاسی و بین المللی امریکا و رعایت اصل تعادل در صحنه جهانی، باید اضافه کنم که در زمینه تاثیر عوامل سیاسی، جغرافیائی در مسائل و روابط بین‌الملل اتفاق نظر کامل میان ما وجود داشت و دارد.

کیسینجر مردی است واقعا هوشمند، زیرک و نکته سنج. صفات و خصائصی که کمتر در بزرگان جهان مشاهده می‌شود.

روابط ایران و امریکا در زمان وزارت امورخارجه کیسینجر به عالیترین حد خود رسید که جلوهای از آن، انعقاد قرارداد بازرگانی پنجساله و پنجاه میلیارد دلاری میان دو کشور بود.

در میان سایر رجال سیاسی امریکا که از آنان خاطرهای دلپذیر دارم، باید به ارل هاریمن، پرزیدنت ترومن و پرزیدنت جانسون اشاره کنم. نخستین دیدار من با هاریمن در زمان جنگ صورت گرفت از آن پس او همواره نقشی مهم در سیاست خارجی ایالات متحده و رویه حزب دمکرات داشت  و مورد احترام بسیار بوده و هست. ترومن در دورانی بس دشوار زمام امور را بدست گرفت و پیوسته با قدرت و حسن تصمیم  به مقابله با مسائل پرداخت. من شخصا لیندن جانسون را یک رئیس جمهوری و شخصیتی بزرگ تلقی می‌کنم که مقامی ‌فراخور خود در تاریخ به دست نیاورد. همسرش لیدی برد نیز بانوئی شایسته است.

"ژرژ ششم، بوین و لئوم بلوم"


نخستین سفر رسمی‌ من به عنوان پادشاه ایران به خارج از کشور، در سال ۱۹۴۸ به لندن صورت گرفت. این مسافرت به مناسبت بازیهای المپیک انجام شد و شاید بهمین سبب و به علت گرفتاری ماموران تشریفات بود که ترتیب برنامه ها در حد مطلوب انجام نشد. ولی ژرژ ششم و خانوادهاش  با محبتی خاص مرا پذیرفتند که در نتیجه از این سفر خاطره‌ای دلپذیر دارم.

طی چند روز اقامتم در لندن مذاکرات مفصلی با آقای بوین وزیر خارجه انگلستان داشتم، هنگام صحبت از ثروتهای طبیعی و منابع ایران، اشاره ای به استان کرمان شد. بوین بلافاصله گفت:

-     "آری متوجه شدم. کرمان که در منطقه نفوذ ما واقع است."

با تعجب به وی جواب دادم:

-     "من تصور می‌کردم سرتاسر کشور ایران جزئی از دنیای آزاد است."

بوین جواب داد:

-     "بلی مقصود من همین بود."

سه ماه بعد از مذاکرات بود که فخرآرائی در دانشگاه تهران به من سوء قصد کرد. در همین سال (۱۹۴۸) یک سفر رسمی‌ به فرانسه کردم که طی آن مذاکراتی مفصل با لئوم بلوم یکی از رجال معروف فرانسه و گی موله داشتم. میان ما تفاهم کامل برقرار شد مخصوصا وقتیکه سخن از برنامه های رفاه اجتماعی در ایران رفت.

همچنین روابط حسنه ای میان من و سایر روسای ممالک غربی وجود داشت که در شمار آنها قبلا به پرزیدنت ژیسکار دستن اشاره کردم.