"ویرانی
اقتصاد و تعطیل تجارت"
ایرانیان،
بیش از همه از تعطیل و توقف برنامه توسعه و عمران ملی و هرج و مرج اقتصادی رنج میبرند
، زیرا عملا حاصل سالها کار و کوشش بدست نابودی سپرده شده است.
تولید نفت
ما، هنوز به میزان قبلی نرسیده و طبق گفته مقامات تهران، دیگر به آن نخواهد رسید.
اکنون گروهی بیصلاحیت، مدیریت تاسیسات عظیم نفتی کشور را به دست گرفته اند و بعلت
نبودن کاردانی و عدم انجام تعمیرات و مراقبتهای لازم، چاههای نفت و پالایشگاهها به
سرعت رو به ویرانی میرود و این سرمایه عظیم ملی در معرض خطر و نابودی است.
تودهایها
بتدریج، زمام امور اتحادیه های کارگران و کشاورزان را بدست گرفته اند و در کارخانه
ها و موسسات اقتصادی، حاکم مطلق هستند. شوراهای کارگری اداره بیشتر بنگاههای
اقتصادی را در دست دارند. تولید را کاهش و دستمزدها را بی حساب و کتاب افزایش میدهند.
از آنجا
که انضباط، از واحدهای تولیدی رخت بربسته، حاکمان امروزی ایران، برای جلوگیری از
انهدام آنها دو راه بیشتر نمیشناسند: یا تعطیل و یا "ملی کردن." در
بسیاری از موارد، کارفرمایان از فرط استیصال، تقاضای ملی شدن کارخانه های خود را
کردهاند تا بدین ترتیب پرداخت هزینهها و دستمزدها از خزانه عمومی انجام شود.
فساد و کم
کاری و کاغذبازی بر همه دستگاههای اداری حاکم شده است. بر اثر این جریانها، طی
تابستان گذشته قسمت اعظم صنعت کشور به تعطیل و نابودی کشده شد. از جمله بنگاههای
بزرگ تولید فولاد، مس، آلومینیوم، معدنها، کارخانه های اسلحهسازی، موسسات اتومبیل
سازی و تراکتور سازی. بقیه بنگاههای تولیدی، در حالت تعطیل و نیمه تعطیل هستند و
در مجموع، میزان تولید صنایع ایران از بیست و پنج تا سی درصد ظرفیت، تجاوز نمیکند.
گروههای کارگران و زحمتکشان بیش از همه از این "انقلاب اسلامی" زیان
برده اند.
در زمان
سلطنت من، امکان کار وفعالیت و ارتقاء و پیشرفت اجتماعی، برای همه وجود داشت.
اکنون کارگران و کشاورزان و کارمندان با بیکاری و تهیدستی و دشواریهای بسیار دست به
گریبانند.
ارزش پول
کشور بسرعت کاهش مییابد و سرعت تورم چنان است، که هر گونه پیش بینی و برنامه ریزی اقتصادی را، حتی در کوتاه مدت،
غیرممکن ساخته.
تقریبا
همه کارگاههای ساختمانی و طرحهای عمرانی تعطیل شده است و شرکتهای بزرگ، در شرائط
عدم امنیت و هرج و مرج کامل، علاقهای به کار و سرمایهگذاری در ایران ندارند.
"گسترش
فساد"
چه چیزها
که در مورد شیوع فساد، طی دوران سلطنت من گفته نشد؟! قبلا در این مورد توضیح داده
ام. ولی تعجب میکنم چگونه امروز مطبوعاتی که آنقدر خود را پایبند اصول اخلاقی میدانستند درباره فساد و تباهی که بر ایران حاکم است سخنی نمیگویند،
چنانکه در مورد تخلف از اجرای حقوق بشر نیز خاموشی گزیده اند.
متاسفانه
هر روز در مورد گسترش فساد، دزدی و غارتگری در ایران خبرهای تازه ای میرسد. پس از
سی و هفت سال کوشش، من فکر میکردم که فساد را در ایران ریشه کن کرده ام، متاسفانه
اشتباه میکردم. تعداد ایرانیانی که ناچار شده اند برای کسب اجازه خروج از کشور و
نجات جان خود رشوه های کلان به ملاها و کمیته ها بدهند از حد و حساب بیرون است.
قسمت مهمی از تابلوها و آثار هنری و عتیقه های کشور، غارت شده و با هواپیما به
خارج صادر و به سود رهبران رژیم یا
فرزندان و اقوام آنها فروخته شده است.
آیا اینها
فساد نیست؟ آیا این اعمال کشور ما را به سوی
ویرانی و نابودی نمیبرد؟ آیا میتوان تصور کرد که گنجینههای هنری و فرهنگی کشور
چنین به تاراج رود؟