"پایان
سخن"
در
خرداد ماه گذشته، مصاحبه مطبوعاتی خود را ، در کوئرناواکا (مکزیک)، با این عبارت پایان
بخشیدم: "در ایران، اکنون، نه حکومتی هست نه دولتی. کشورم در حال نابودی و ویرانی
و تجزیه است. آنچه امروز در ایران میگذرد یک جریان ضد انقلابی است بمنظور ویرانسازی
همه دستآوردهای انقلاب سفید، و متاسفانه ملت
من با شتاب به سوی پرتگاه نیستی، یعنی یکنوع حکومت کمونیستی، به مراتب وحشیانهتر، ابلهانهتر
و خونینتر از آنچه امروز گریبانگیر ایران است پیش میرود.
به
حکم تجربه تاریخ، ارعاب و وحشت و اختناق و
تفتیش عقاید و آراء، هرگز روش درست رهبری کشور نبوده و نمیتواند باشد. کسانی که اکنون بر ایران حاکمند،
نظامی مشابه دوران تفتیش عقاید و آراء (انکیزیسیون) که پنج قرن پیش، در اسپانیا وجود
داشت، در کشور ما به وجود آوردهاند ولی به مراتب خشنتر، بی رحمانهتر و غیر انسانیتر.
در آن زمان محکومین دادگاهها، میتوانستند در صورت استغفار و طلب بخشش، از خطر مرگ
رهائی یابند، اما حتی این امکان نیز در ایران امروز وجود ندارد.
اسلام،
دین عدالت و انصاف و رحمت و مروت است. در حکومت اسلامی امروز ایران، نه از عدالت نشانی
است، نه از انصاف و نه از عفو و رحمت. هر چه هست نفرت و انتقام و کشتار است که هیچ
ارتباطی با معنویت اسلام ندارد. نظام امروزی ایران صریحا خلاف شرع مقدس و مخالف اسلام
است. همچنانکه دوران تفتیش افکار و عقاید، به زیان مذهب کاتولیک تمام شد، متاسفانه
این خشونت ها و جنایت ها نیز ممکن است به زیان اسلام باشد. من تردید ندارم، که اسلام
واقعی، احترام به تعالیم مقدس دین حنیف است، نه خشونت و تعصب و بی اعتنائی به عدالت.
آیا سلب آزادی و حقوق زنان و تجدید تعدد زوجات را میتوان موافق روح اسلام دانست؟ برعکس،
آزادی زنان و برابری حقوق آنان با مردان و حرمت به شئون اجتماعی و انسانی آنان است
که با اصول واقعی اسلام توافق دارد.
آیا
تازیانه زدن و سنگ باران کردن و دست بریدن، به این بهانه که از قرون وسطا رایج بوده
است، اسلامی است و کوشش برای اعتلای و تربیت انسانها و اتخاذ سیاست عفو و گذشت و جوانمردی،
مخالف اسلام؟
بازگشت
به گذشتهای تاریک، راه حل دشواریهای ایران نیست. نفی تاریخ و فرهنگ ایران ، اهانت
به پرچم ایران، که در سایه آن میلیونها ایرانی طی قرون و اعصار، برای پاسداری میهن
جان باختند، به استقلال ایران کمک نمیکنند. انکار خدمات پادشاهانی که طی هزاران سال
بر ایران حکومت داشتند و کشور ما را در نشیب و فرازهای تاریخ رهبری کردند، جز سرافکندگی
ملی حاصلی ندارد.
این
کینه و نفرت نسبت به ایران و تاریخ ایران و فرهنگ و سنتهای ایرانی، برای چیست؟
مگر
نه این است که حتی پیامبر اسلام نیز از اینکه در زمان پادشاهی دادگستر، یعنی انوشیروان،
چشم به جهان گشوده است، بخود میبالید؟ مگر
نه اینست که شاه اسماعیل، مذهب شیعه را در
ایران رسمیت بخشید و تنها کشور شیعی مذهب جهان را بنیاد نهاد؟ من عمیقا از اینهمه خطرات
که هویت ملی و میراثهای فرهنگی و معنوی ایرانیان را تهدید میکند، در رنج و نگران هستم
زیرا حفظ معنویت و هویت ایرانی از هر چیز دیگر مهمتر است.
میدانم
که اخیرا در ایران شعار داده اند: "مرگ بر ما که گفتیم مرگ بر شاه".
میدانم
که من در رسیدن به آرمانهای خود بیش از حد شتاب کردهام ولی فراموش نکنیم که بحران
کنونی ناشی از مداخله عوامل خارجی است، که پیشرفت و ترقی ایران مصالحشان را به خطر
انداخته بود.
درست
است که ایران ، پیش از اسلام وجود داشت، ولی فراموش نکنیم که پیامبر اسلام از ایرانیان
بعنوان جویندگان حقیقت یاد کرده است.
در
طی زندگی خود ، من کوشیدم همواره یک جوینده حقیقت باشم. اشتباهات خود را پذیرفتم و
در مقام جبران و رفع آنها برآمدم. در زمان سلطنت من، ملت ایران در جستجوی حقیقت وجود
خود بود. اکنون که دور از وطن بسر میبرم، پیوسته در اندیشه ایران هستم. به آنهائی فکر
میکنم که تا دم آخر به پرچم خود و به پادشاه خود وفادار ماندند و سربلند و شجاع در
مقابل جوخههای آتش جلادان ایستادند.
به
همه وطن خواهان ایران فکر میکنم، که در زمان سلطنت پدرم و من، کشور ما را از تاریکیهای
قرون وسطائی نجات دادند و ملتی بزرگ و سربلند به وجود آوردند.
امروز دور از خاک مقدس وطن، پادشاه ایران برای اثبات حقشناسی خود نسبت به فداکاران و جان باختگان، جز توسل به دعا راه و چارهای دیگر ندارد:
به درگاه
خداوند متعال برای آسایش خاطر رنجدیدگانی که مجبور به جلای وطن شدهاند دعا میکنم
و همچنین برای نجات میلیونها ایرانی که در میهن خود احساس غم و غربت میکنند.
از
درگاه قادر متعال، تسلی خاطر مادران داغدیدهای را که فرزندانشان در راه ایران جان
باختند طلب میکنم.
از
درگاه پروردگار توانا مسئلت دارم که جوانان نومید ما را به راه راست هدایت کند.
از
خدای بزرگ ایران زمین میخواهم که رونق و رفاه و آزادی و سربلندی را به سرزمین مقدس
ما بازگرداند.
از
یزدان پاک طلب میکنم که فریب خوردگان را بیدار و آگاه کند و نفرت و کینه را از دلهایشان
بزداید.
پروردگار
توانا، حافظ و نگاهبان ایران و ایرانیان باشد.
.............
کوئرناواکا
، مکزیک
شهریور
۱۳۵۸