صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۶.۱۰.۹۵

(۸۵)


"نقش ساواک و قدرت آن"

در ایران، مثل هر کشور دیگر خائن و جاسوس خرابکار حرفهای وجود داشت. دولت ما و فرماندهی قوای مسلح ما بخاطر دفاع از امنیت ملی، مجبور بودند از فعالیت آنان آگاه باشند و با آنها به مبارزه پردازند. این کار وظیفه و نقش ساواک بود. ساواک در مقام یک سازمان  اطلاعات و ضد جاسوسی عمل می‌کرد و فعالیت داخلی آن بعنوان ضابط دادگستری بود که این وظیفه هم به توصیه قضات بین‌المللی در این اواخر از آن سلب و به شهربانی و ژاندارمری محول شد.

هسته اولیه ساواک از گروهی از افسران مورد اعتماد نیروهای مسلح تشکیل شده بود که به نوبه خود کارمندان دیگری از میان کادر نیروهای مسلح و یا فارغالتحصیلان دانشگاهها انتخاب و استخدام کردند. درنهایت امر، کارمندان غیرنظامی‌ در ساواک کاملا اکثریت داشتند.

دخالت ساواک در امور مربوط به دادگستری کذب محض است. جریان دادرسی در ایران کاملا شبیه به کشورهای غربی بود، با حق استفاده از وکیل مدافع، حق تقاضای استیناف و مراجعه به دیوان عالی کشور. در اخرین ماههای ۱۹۷۸، مقررات مربوط به بازپرسی نیز تغییر یافت و به متهمان اجازه داده شد که حتی در مراحل بازجوئی از حضور وکلای عدلیه استفاده کنند.

مخالفان نظم و ترقی ایران درباره فعالیتهای ساواک دروغ پردازیهای بسیار کردهاند، از جمله اینکه تعداد "زندانیان سیاسی" در ایران بین ۲۵ هزار تا یکصد هزار نفر بوده است. حال آنکه طبق یک گزارش محرمانه که از طرف مخالفین رژیم تهیه شده و بر ضد ساواک مورد استناد قرار گرفته است، طی نُه سال یعنی از ۱۹۶۸ الی ۱۹۷۷ تعداد کل کسانی که به دلائل سیاسی بوسیله ساواک توقیف شدند دقیقا سه هزار و صد و شصت و چهار نفر بوده است.

در هیچ کشوری رئیس مملکت مسئول اعمال پلیس و یا سازمانهای اطلاعاتی نیست که معمولا زیر نظر وزیر کشور، وزیر جنگ و یا نخست وزیر فعالیت می‌نمایند.

در ایران ساواک مستقیما زیر نظر نخست وزیر بود. معمولا روسای ممالک به تقاضای وزیر دادگستری از حق عفو و بخشودگی در مورد محکومین استفاده می‌کنند. من نیز با گشاده دستی از این حق خود استفاده کردم.

با احساس تاثر بسیار اطلاع یافتم که مرحوم هویدا نخست وزیر سابق و نیز سرلشکر پاکروان، ارتشبد نصیری و سپهبد ناصر مقدم روسای پیشین ساواک، قبل از اینکه بدست دژخیمان به قتل برسند همه اظهار داشتند، هیچگاه دستوری از من در مورد نحوه رفتار با یک زندانی، یک متهم یا یک محکوم دریافت نداشتهاند.

طبق قانون، من حق تخفیف و عفو و بخشودگی مجازاتها را داشتم و چنانکه گفتم، پیوسته با گشاده دستی و بدون محدودیت از این حق استفاده کردم. مخصوصا همه کسانی را که به جان من سوءقصد کرده بودند، حتی علیرغم مخالفت دادگستری، مورد عفو قرار دادم.

طبیعتا من نمیتوانم از کلیه عملیات ساواک دفاع کنم. چه بسا ممکن است با تعدادی از زندانیان بدرفتاری شده باشد. ولی به صراحت می‌گویم که همواره دستور می‌دادم که از هرنوع رفتار و خشونتی اجتناب شود. هنگامیکه صلیب سرخ بین المللی در مقام تحقیق پیرامون فعالیتهای ساواک برآمد، دستور دادم همه زندانها را به روی نمایندگان این سازمان بگشایند و به کلیه توصیه های آنها عمل کردیم و از این پس دیگر از کسی شکایت نرسید.

در اینجا باید الزاما حساب تروریستها را از حساب زندانیان سیاسی جدا کرد. برخورد میان تروریستها و ساواک یا کارمندان سایر سازمانهای انتظامی‌ غیرقابل اجتناب بود و ناچار تلفاتی نیز داشت. هیچکس تروریستها را به آتش افروزی و غارت و کشتار ملزم نکرده بود. آنها آزادانه راه خشونت را اختیار کرده بودند.

درباره زندانیان سیاسی به معنی خاص کلمه، و نه آتش افروزان و خرابکاران، باید صراحتا بگویم که هرگز با آنان بد رفتاری نشد. هیچکس نمی‌تواند نام یک مرد سیاسی را که بدست ساواک نابود شده باشد ذکر کند.

در زمستان ۱۳۵۷ ارتشبد ازهاری نخست وزیر وقت دستور داد ارتشبد نصیری، رئیس سابق ساواک، و تنی چند از کارمندان این سازمان، بازداشت و زندانی شوند. من با این تصمیم مخالفتی نکردم زیرا که امیدوار بودم، دستگاه دادگستری دقیقا به اتهامات آنها رسیدگی خواهد کرد و اگر بیگناه باشند تبرئه خواهند شد. ولی نمی‌توانم در مورد رفتار به اصطلاح دادگاههای انقلابی با آنان، که بر خلاف همه اصول عدالت بود، سکوت اختیار کنم. همه روسای ساواک، بدون محاکمه و بدون حق دفاع به قتل رسیدند. حتی سرلشکر پاکروان که بیشتر فیلسوف و دانشمند بود تا نظامی ‌و در دوران ریاستش هیچکس از ساواک شکایتی نداشت.

آن حقوقدانان بینالمللی کجا هستند که هر وقت یک تروریست در مبارزه مسلحانه با مامورین انتظامی‌ کشته می‌شد فریادشان به آسمان میرسید؟ وسائل ارتباط جمعی بینالمللی، این جنایتکاران را به قهرمانان آزادی و خرابکاران کمونیست را به مدافعان حقوق بشر تبدیل کردند.

امروز، چه کسی نسبت به فجایع و جنایاتی که در ایران صورت می‌گیرد اعتراض می‌کند؟ به استثنای چند نویسنده و روزنامه نویس با شهامت، هیچکس.