صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۶.۱۰.۹۵

(۷۸)



"کشورهای درحال توسعه، بر سر دوراهی"

کافی است نگاهی به نقشه جهان بیاندازیم تا دریابیم که تنها بیست و پنج کشور، از صد و پنجاه کشور جهان دارای حکومت دمکراسی به مفهوم غربی آن هستند. همه این کشورها، چه آنها که دارای اقتصاد صنعتی پیشرفته هستند و چه آنها که کشاورزی مترقی دارند، از یک سطح زندگی عالی برخوردارند.

صرفنظر از این گروه محدود، اگر بطور مثال هندوستان را در نظر بگیریم، این کشور دارای حکومتی است به ظاهر دمکراتیک، ولی مردم آن با فقر، بیماری، اختلافات داخلی، کم سوادی و تعصب در برابر پیشرفت گریبانگیر هستند، و برای تحقق واقعیت دمکراسی در آن کشور چاره ای نیست جز ایجاد یک اقتصاد نوین.

در اینجا به عمق مطلب و یکی از دلخراش‌ترین مسائل عصر حاضر می‌رسیم: کشورهای در حال توسعه در برابر یک دوراهی قرار دارند، یا باید برای همیشه در حال عقب افتادگی باقی بمانند، یا به هر قیمت که هست، علیرغم دشواریها، موانع، فقدان تجربه و نبودن متخصصین، به راه توسعه و پیشرفت قدم بگذارند. در این راه با مخالفتها و سخت گیریهای کشورهای صنعتی مواجهاند. زمان به زیان آنها کار میکند. فاصله غنی و فقیر روز به روز بیشتر می‌شود.

ممالک پیشرفته امروز، هنگامیکه ترقی و توسعه خود را آغاز کردند با چنین مسائل و موانعی روبرو نبوده، چنین رقیبان خطرناک و توانائی نداشتند و توانستند اقتصاد خود را توسعه بخشند و به یک نظام دمکراتیک نائل آیند.

فراموش نکنیم که کشورهای پیشرفته امروزی غالبا با نهایت خشونت نسبت به ممالک عقب افتاده و سرزمینهائی که تا دیروز مستعمره بودند رفتار کردند. قسمت مهمی‌از ثروت کنونی کشورهای صنعتی از غارت کشورهای عقب افتاده بدست آمده است.

"تصویری کاذب و خونین از دمکراسی"

هنگامیکه من اجرای برنامه ضربتی و همه جانبه خود را برای خروج ایران از تاریکی اعصار و قرون و جبران عقب افتادگی‌های چند صد ساله آغاز کردم بخوبی میدانستم که کامیابی در این رهگذر، مشروط به آماده سازی و تجهیز همه نیروهای ملی است. میدانستم که باید یک حالت بسیج دائم و آمادگی مستمر در کشور وجود داشته باشد تا بتوان در برابر عوامل مخرب و مخالف با پیشرفت، یعنی مرتجعین، بزرگ مالکان، کمونیستها، محافظهکاران و همچنین تحریکات بینالمللی، ایستادگی کرد. میدانستم که بسیج یک کشور کار آسانی نیست و پایمردی و تلاش بسیار می‌خواهد. اگر میگذاشتم که خرابکاران هرچه می‌خواهند بکنند، مسلما امکان توفیق بدست نمی‌آمد، و اگر دست روی دست می‌گذاشتم و از بیم دشواریها کاری انجام نمی‌دادیم مسلما ایران در عقب افتادگی  و  رکود باقی می‌ماند و در این صورت، حکومت دمکراتیک سرابی بیش نبود. فراموش نکنیم که دمکراسی، اگر با گرسنگی، نادانی و ناتوانی و انحطاط مادی و معنوی مترادف و همراه باشد مسلما واقعیتی نخواهد داشت.

پس ما ناگزیر بودیم که راه خود را انتخاب کنیم، انتخاب ما میان استبداد و حکومت مطلقه از یکسو و روشهای انسانی و آزاد منشانه از سوی دیگر نبود. انتخاب ما در حقیقت میان اغتشاش و هرج و مرج بی حاصل از یکطرف و حفظ مصالح واقعی میهن از طرف دیگر بود.

آنچه در پایان سال گذشته و در سال جاری در ایران می‌گذرد مرا از هر توضیحی در، این زمینه بی نیاز می‌کند. اکنون در ایران اثری از دمکراسی نیست. آنچه هست برخوردهای خونین است میان گروههای رقیب، که مرامی جز عوام فریبی و دروغگویی و هدفی جز حفظ قدرت، از طریق ارعاب و  وحشت ندارند. هرج و مرج حاکم بر ایران چنان است که انجام هیچگونه انتخاب آزاد امکان ندارد و مسلسل و نارنجک جایگزین ورقه رای شده است.