"نمایشی
بنام مراجعه به آراء عمومی"
در روزهای
اول فروردین ۱۳۵۸ نمایشی بنام مراجعه به آراء عمومیبرای تائید جمهوری اسلامی ترتیب
یافت. نمایشی مضحک که در آن همه کسانی که بیش از پانزده سال داشتند میتوانستند رای
بدهند. ورقه سبز نشانه موافقت و ورقه سرخ نشانه مخالفت بود. اما اخذ رای مخفی نبود
و تحت نظر و مراقبت پاسداران مسلح صورت میگرفت. در حالیکه در ترکمن صحرا،
آذربایجان شرقی و غربی، بلوچستان، کردستان و خوزستان زد و خوردهای خونینی بر سر
این نمایش در جریان بود و هنوز رایگیری به پایان نرسیده بود، رادیو و تلویزیون
اعلام کردند که برقراری جمهوری اسلامی با بیش از ۲۳ میلیون رای موافق به تائید
ملت ایران رسیده است! مقامات حاکم بر ایران نمیدانستند یا نمیخواستند بدانند که
نیمی از نفوس کشور یعنی حدود ۱۸ میلیون نفر کمتر از پانزده سال دارد، و اگر هم
بفرض محال همه دارندگان حق رای در کلیه نقاط کشور، بدون استثناء در رای گیری شرکت
کرده بودند، تعداد کل آراء میبایست پنج میلیون کمتر باشد.
نمایش
مضحک مشابهی برای انتخابات اعضاء مجلس خبرگان ترتیب داده شد. همه احزاب و گروهها و
شخصیتهای برجسته سیاسی و مذهبی، شرکت در این نمایش را تحریم کردند. در حقیقت همه
اختیارات بدست گروهی بنام شورای انقلاب میباشد که در بهار گذشته یکی از اعضای آن
بنام آیتالله مطهری به قتل رسید.
در ایران
دیگر، نه دولتی هست و نه مجلسی، دو شخصیت سیاسی را فقط، بجرم آنکه رئیس مجلس شورای
ملی بوده اند محکوم کردند و به قتل رساندند. قوه مقننه دیگر وجود ندارد.قوه قضائیه
تعطیل شده است. قوه مجریه فقط در اختیار یکنفر است.
"اختلافات
داخلی"
میان
رهبران جامعه تشیع، اتحاد نظر وجود ندارد. کسانیکه بنام جامعه روحانیت، بر ایران
حکم میرانند، اقلیتی کوچک از روحانیون متعصب و درجه دوم بیش نیستند که بکلی از
آرمانها و تعالیم اسلام به دورند و از جریانهای سیاسی اقتصادی و اجتماعی دنیای
کنونی هیچ نمیدانند. ظاهرا اختیار امور کشور به دست شورائی است که هیچکس اعضای آن را
نمیشناسد. اینها حق مرگ و زندگی مردم ایران را در دست گرفتهاند. در حقیقت این
نظام، حکومت ظلمت، وحشت و سکون است که در شهر قم مستقر شده.
پس از
حوادث اخیر تعدادی از روحانیون نیز به قتل رسیدند. ارعاب و وحشت و تفتیش عقاید و
آراء مانع آن شد که مراجع روحانی علنا در مورد فجایعی که بنام اسلام صورت میگیرد اظهار
نظر و قضاوت کند. ولی اکنون پردهها کنار میرود و چهره زشت و شوم مسئولان فجایع
اخیر بر همه آشکار شده است.
هنگامیکه
"آن شخص" تصمیم گرفت یک حزب سیاسی را برای تحمیل عقاید ارتجاعی و قرون
وسطائی خود بر ایران حاکم کند، عکسالعمل هائی بسیار پدیدار شد. نه تنها احزاب و شخصیتها و گروههای سیاسی راست و چپ،
حتی آیت الله طالقانی که از یاران "آن شخص" بود و اکنون وفات یافته است،
به نکوهش و انتقاد برخاستند. حتی جبهه دمکراتیک ملی، شدیدا سیاست "آن
شخص" و ادعاهای مالیخولیائی وی را مورد حمله شدید قرار داد.
در ماه تیر ۱۳۵۷ یکی از همدستان "آن شخص" موسوم به مهدوی کنی به تصفیه کمیته ها و آماده سازی و تجهیز پاسداران انقلاب پرداخت تا دیگر هیچ مانعی در راه اختناق کامل وجود نداشته باشد و در همین هنگام بود که وی اعلام کرد، مجلس موسسان مجمعی شیطانی است. ولی پس از شکست نمایش انخابات مجلس خبرگان دیگر پنهان کردن ناکامی و ورشکستگی رژیم کنونی غیرممکن گردید.
تنها مدتی کمتر از یک سال لازم آمد که عدم کفایت و نادانی مخالفان من بر جهانیان روشن و آشکار شود.
اگر کار به اینجا رسید، نه فقط بخاطر آن بود که ملت ایران فریب خورد، که من هم فریب خوردم.
من خیال میکردم که ترازنامه درخشان کوششهای پانزده ساله ملت ایران، برای روشن شدن اذهان و بیداری همگان کافی است. و از ارائه و تبلیغ دستآوردهای تلاش ملی غافل ماندم. حال آنکه دشمنان با قدرت و امکانات مالی بسیار، به براندازی مشغول بودند. کوشش کردند، همه کامیابیهای ما را دگرگون وانمود سازند. دانشگاهها، مدارس، ورزشگاهها، بنیادها، برنامههای خانهسازی، مراکز فرهنگی، موسسات کارآموزی، رهائی و آزادی زنان، همه اینها را تخطئه کردند. احترام من به دیانت و جامعه روحانیت مانع آن شد که در مقابل دروغ پردازان شدت عمل نشان دهم، زیرا باور نمیکردم که کسی به این همه دروغ و ناسزا گوش فرا دهد.
متاسفانه خیلی دیر دریافتم و متوجه شدم که بزرگترین و مهمترین دستگاه تبلیغاتی کشور یعنی تلویزیون عملا تحت نفوذ مخالفین و بخصوص تودهایها بود. تا آنجا که در آغاز زمستان سال گذشته، از هزار تن کارمند این دستگاه فقط یکصد نفر بر سرکار خود باقی مانده بودند. البته بعضی از کمونیستهای سابق که صمیمانه به انقلاب شاه و ملت پیوسته بودند، تا پایان بر سرکار خود ماندند و کشته شدند.
جنبه معنوی و اخلاقی فاجعه امروز ایران، شایان توجه بسیار است و کمتر از نتایج اقتصادی آن نیست ورشکستگی کامل و خونین "آن شخص" ممکن است برای دین اسلام بطور کلی، بخصوص مذهب شیعه زیانها و مخاطرات بسیار در پی داشته باشد. ویرانی یک کشور توانای اسلامیکه ضامن صلح و امنیت خاورمیانه بود، چگونه میتواند برای دنیای اسلام زیان آور نباشد؟ افکار مالیخولیائی دیکتاتور خون آشام مجنونی که بیاری تنی چند از همدستانش اکنون بر ایران حکومت میکنند کاملا و صریحا مخالف اصول و تعالیم دین مقدس اسلام است.
هنگامیکه "آن شخص" از قم مخالفانش را تهدید میکرد و به ملت وعده خون و آتش میداد، بازرگان در اوایل بهمن ۱۳۵۷ اعلام داشت که حکومت اسلامی بهترین نوع حکومت در جهان خواهد بود!
امروز ماهیت این قبیل گفتارهای ضد و نقیض دیگر بر هیچکس پوشیده نیست و گویندگان آن رسوای خاص و عام شده اند.
چگونه میتوان انقلابی، که کشور ما را در خطر تسلط خدانشناسان دین و مذهب قرارداده "اسلامی" نامید؟
من اکنون برای سرنوشت میهنم سخت نگرانم و اشک خون میریزم. متاسفانه هرچه پیش بینی میکردم ، تحقق یافت. ولی ای کاش اشتباه کرده بودم و ایران دچار ویرانی و ایرانیان دست بگریبان این بحران بی همتا نمیشدند.
ایران، در حال حاضر دستخوش نابسامانی، خونریزی و ویرانی است. اما یقین است که ملت ایران بر این دشواریها نیز پیروز خواهد شد و راه رستگاری را خواهد یافت. ...
در ماه تیر ۱۳۵۷ یکی از همدستان "آن شخص" موسوم به مهدوی کنی به تصفیه کمیته ها و آماده سازی و تجهیز پاسداران انقلاب پرداخت تا دیگر هیچ مانعی در راه اختناق کامل وجود نداشته باشد و در همین هنگام بود که وی اعلام کرد، مجلس موسسان مجمعی شیطانی است. ولی پس از شکست نمایش انخابات مجلس خبرگان دیگر پنهان کردن ناکامی و ورشکستگی رژیم کنونی غیرممکن گردید.
تنها مدتی کمتر از یک سال لازم آمد که عدم کفایت و نادانی مخالفان من بر جهانیان روشن و آشکار شود.
اگر کار به اینجا رسید، نه فقط بخاطر آن بود که ملت ایران فریب خورد، که من هم فریب خوردم.
من خیال میکردم که ترازنامه درخشان کوششهای پانزده ساله ملت ایران، برای روشن شدن اذهان و بیداری همگان کافی است. و از ارائه و تبلیغ دستآوردهای تلاش ملی غافل ماندم. حال آنکه دشمنان با قدرت و امکانات مالی بسیار، به براندازی مشغول بودند. کوشش کردند، همه کامیابیهای ما را دگرگون وانمود سازند. دانشگاهها، مدارس، ورزشگاهها، بنیادها، برنامههای خانهسازی، مراکز فرهنگی، موسسات کارآموزی، رهائی و آزادی زنان، همه اینها را تخطئه کردند. احترام من به دیانت و جامعه روحانیت مانع آن شد که در مقابل دروغ پردازان شدت عمل نشان دهم، زیرا باور نمیکردم که کسی به این همه دروغ و ناسزا گوش فرا دهد.
متاسفانه خیلی دیر دریافتم و متوجه شدم که بزرگترین و مهمترین دستگاه تبلیغاتی کشور یعنی تلویزیون عملا تحت نفوذ مخالفین و بخصوص تودهایها بود. تا آنجا که در آغاز زمستان سال گذشته، از هزار تن کارمند این دستگاه فقط یکصد نفر بر سرکار خود باقی مانده بودند. البته بعضی از کمونیستهای سابق که صمیمانه به انقلاب شاه و ملت پیوسته بودند، تا پایان بر سرکار خود ماندند و کشته شدند.
جنبه معنوی و اخلاقی فاجعه امروز ایران، شایان توجه بسیار است و کمتر از نتایج اقتصادی آن نیست ورشکستگی کامل و خونین "آن شخص" ممکن است برای دین اسلام بطور کلی، بخصوص مذهب شیعه زیانها و مخاطرات بسیار در پی داشته باشد. ویرانی یک کشور توانای اسلامیکه ضامن صلح و امنیت خاورمیانه بود، چگونه میتواند برای دنیای اسلام زیان آور نباشد؟ افکار مالیخولیائی دیکتاتور خون آشام مجنونی که بیاری تنی چند از همدستانش اکنون بر ایران حکومت میکنند کاملا و صریحا مخالف اصول و تعالیم دین مقدس اسلام است.
هنگامیکه "آن شخص" از قم مخالفانش را تهدید میکرد و به ملت وعده خون و آتش میداد، بازرگان در اوایل بهمن ۱۳۵۷ اعلام داشت که حکومت اسلامی بهترین نوع حکومت در جهان خواهد بود!
امروز ماهیت این قبیل گفتارهای ضد و نقیض دیگر بر هیچکس پوشیده نیست و گویندگان آن رسوای خاص و عام شده اند.
چگونه میتوان انقلابی، که کشور ما را در خطر تسلط خدانشناسان دین و مذهب قرارداده "اسلامی" نامید؟
من اکنون برای سرنوشت میهنم سخت نگرانم و اشک خون میریزم. متاسفانه هرچه پیش بینی میکردم ، تحقق یافت. ولی ای کاش اشتباه کرده بودم و ایران دچار ویرانی و ایرانیان دست بگریبان این بحران بی همتا نمیشدند.
ایران، در حال حاضر دستخوش نابسامانی، خونریزی و ویرانی است. اما یقین است که ملت ایران بر این دشواریها نیز پیروز خواهد شد و راه رستگاری را خواهد یافت. ...