صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۶.۱۰.۹۵

(۹۱)



"ماموریت شگفت انگیز ژنرال هایزر" 

در اوائل بهمن ماه خبری حیرتانگیز به من گزارش شد که ژنرال هایزر چند روزی است در تهران اقامت دارد. من در هفته های اخیر از هیچ چیز تعجب نمی‌کردم. ولی ژنرال هایزر، شخصیت کوچکی نبود. وی در مقام معاونت فرماندهی کل نیروهای پیمان آتلانتیک شمالی چندبار به تهران آمده و هربار از من تقاضای ملاقات می‌کرد.

مسافرتهای ژنرال هایزر به ایران جنبه تشریفاتی نداشت و او برای دیدار با فرمانده قوای مسلح ایران که یکی از کشورهای عضو پیمان مرکزی بود، به ایران می‌آمد.

رفت و آمدهای ژنرال هایزر همواره از چند هفته قبل برنامه ریزی می‌شد. ولی این بار جنبه‌ای اسرارآمیز داشت. نظامیان امریکا، با هواپیماهای خود می‌آمدند و می‌رفتند و طبیعتا تابع تشریفات معمول نبودند. از امرای ارتش درباره مسافرت ژنرال هایزر سئوال کردم. آنها هم چیزی نمی‌دانستند حضور او در ایران واقعا شگفت انگیز بود و نمی‌توانست اتفاقی و بدون دلائل بسیار مهم باشد.

حضور وی در ایران کم کم علنی شد و روزنامه های شوروی نوشتند که ژنرال هایزر برای تدارک یک کودتای نظامی‌ به ایران آمده است. در حقیقت درج این مطلب یکنوع اخطار بود. اندکی بعد روزنامه هرالد تریبیون چاپ پاریس، به شورویها و سایر دول اطمینان داد که ژنرال هایزر، نه برای تدارک یک کودتا، بلکه برای جلوگیری از آن به ایران سفر کرده است و سرانجام روشن شد که نگرانی اصلی رهبران امریکا وقوع یک کودتای نظامی‌ در ایران است.

آیا چنین خطری وجود داشت؟ تصور نمی‌کنم. زیرا افسران ایران به دفاع از تاج و تخت و حفظ قانون اساسی سوگند یاد کرده بودند و مسلما تا هنگامیکه از این قانون تخلف نمی‌شد دست به هیچ اقدامی ‌نمی‌زدند. احتمالا سرویس‌های اطلاعاتی امریکا می‌دانستند که برنامه زیرپا گذاشتن قانون اساسی در پیش است. پس میبایست از بروز عکسالعمل در ارتش ایران جلوگیری کنند. هدف مسافرت ژنرال هایزر به ایران جز این نبود.

بالاخره من یکبار ژنرال هایزر را به اتفاق سفیر امریکا، آقای سالیوان ملاقات کردم، تنها چیزی که مورد علاقه هردوی آنها بود دانستن روز و ساعت حرکت من از ایران بود. ژنرال هایزر، از ارتشبد قره باغی، رئیس ستاد ارتش خواست که ملاقاتی بین او و مهدی بازرگان ترتیب دهد. ارتشبد قرهباغی این تقاضا را به من گزارش داد.

نمیدانم در این ملاقات چه گذشت. میدانم که ارتشبد قرهباغی از تمام قدرت خود استفاده کرد تا فرماندهان ارتش ایران را از هرگونه اقدام و تصمیمی‌ باز دارد. او اکنون تنها کسی است که از جریان این مطلب اطلاع دارد، زیرا فرماندهان و امرای ارشد ارتش ایران یکی پس از دیگری به قتل رسیدند و تنها ارتشبد قرهباغی  بوسیله مهندس بازرگان از قتل نجات یافت.

پس از آنکه من ایران را ترک کردم، ژنرال هایزر باز چندین روز در ایران اقامت داشت. در این هنگام چه گذشت؟ تنها چیزی که می‌توانم بگویم این است که ربیعی فرمانده نیروی هوائی ایران طی "محاکمه"اش به "قضات" گفت: ژنرال هایزر شاه را مثل یک موش مرده به خارج از کشور پرتاب کرد.