"مبارزه
با زمان"
پیش
بینی من آن بود ، که ما خواهیم توانست در ظرف سه یا چهار سال بر این مشکلات فائق آئیم.
مدارس عالی فنی ما میتوانستند طی چهار سال، چهار دوره فارغ التحصیل به جامعه تحویل
دهند و تعداد زیادی متخصص فنی در سطوح پائینتر، میبایست به بازار کار وارد شوند. طی
این سه یا چهار سال تولید فولاد کشور به ده میلیون تن در سال، بالغ شود. تولید فرانسه
۲۵
میلیون
تن است و این برنامه تولید ما برای اواخر قرن بیستم بود. در این مدت تاسیسات عظیم بندری
چابهار در نزدیکی مرز پاکستان و نیز تاسیسات بندرعباس به پایان میرسید و حتی کشتی های پانصد هزار تنی
میتوانستند در آنجاها پهلو گرفته و یا در خشکی تعمیر شوند.
در
این مدت برنامه های بزرگ دیگری نیز چون توسعه خطوط آهن و ساختمان شاهراه های سرتاسری،
به ثمر میرسید.
ما
آماده بودیم، که هر روز ۵
تا ۶ میلیون بشکه نفت از
چاههای خود استخراج کنیم تا با عواید آن بتوانیم زیربنای لازم را برای ورود به قرن
بیست و یکم به وجود آوریم.
مبارزه
من، مبارزه با زمان بود، که شاید اکنون همه متوجه مفهوم و هدف آن بشوند و دریابند چرا
انقلاب در سال ۱۳۵۷ وقوع یافت و همه چیز
را متوقف کرد. اگر برای من این امکان باقی میماند که دوران کوتاهی را که در پیش داشتیم،
بدون دشواری عمده و با کامیابی، بگذرانم و به سرمنزل مقصود برسم، ملت ایران از قدرت
و رفاه بیمانندی برخوردار میشد.
باید
اعتراف کنم که برای دفاع از کشور خود و نظام سیاسی آن، در مقابل دروغ پردازیها و تبلیغات
سوء کار مهمی انجام ندادیم. اکنون من بخوبی متوجه شدهام که چه برنامه و ترتیبات وسیع
و حساب شدهای بر ضد ما به مرحله اجرا درآمد. من آنچنان به خودم اطمینان و اعتماد داشتم
که به حملات و اهانتها و دروغ پردازیها اعتنائی نکردم و سرانجام زنان و مردان و بویژه
جوانان بسیاری دستخوش تبلیغات سوء و انحرافی شدند. بخش بزرگی از جوانان ایران، متوجه
هدفها و آرمانهای من نشدند و شاید امروز دریافته باشند که چه اشتباهی کردند.
در
بیست و هشتم مرداد ۱۳۵۷ (۵ اوت ۱۹۷۸)، به ملت ایران وعده دادم که انتخابات
صحیح و آزاد در پایان دوره قانونگزاری انجام خواهد شد. در آن موقع ایران، حکومتی توانا
و مسئول داشت. ولی امروز مسئول امور کشور کیست؟
هنگامیکه
این سطور را مینویسم، قانون اساسی ایران پایمال شده و هیچ چیز جای آنرا نگرفته است.
مجلسی، بنام خبرگان مرکب از ۷۳ نفر که شصت تن از آنان ملا هستند، به تدوین
اصول و موادی سرگرم است که کمترین ارتباطی با دمکراسی و تحقق حاکمیت ملی ندارد.
به
محض اینکه من وعده تحقق انتخابات آزاد را به ایرانیان دادم، یک بسیج همگانی بر ضد این
سیاست آغاز شد، زیرا نمیخواستند ملت ایران، آزادانه رای و نظر خود را ابراز دارد.
من
اطمینان دارم که انجام انتخابات آزاد، به استقرار و تحقق یک دمکراسی واقعی منتهی میشد،
زیرا همه مبانی آن آماده شده بود. از آنجا که ما با هدف خود، یک قدم بیشتر فاصله نداشتیم،
لازم بود که مانع پیروزی ما شوند و چنین شد. بدین سان مرتجعترین و فاسدترین عناصر،
با گروههای چپ افراطی همداستان و همراه شدند تا سدی در مقابل پیشرفت ایران و تحقق حاکمیت
ملی به وجود آورند.
مرا
متهم کردهاند که میخواستم، ایرانیان را علیرغم خواست خودشان خوشبخت کنم. هدف من آن
بود که ایرانیان را علیرغم دشمنانشان، علیرغم ائتلاف عوامل مخرب، به رفاه و خوشبختی
برسانم، نه علیرغم میل و اراده خودشان.
برای
جلوگیری از توفیق من مرتجعترین و متعصبترین عوامل مذهبی، که رویه و رفتارشان با نص
و روح اسلام منافات کامل دارد، با مخربان حرفهای، آدمکشان و غارتگران، ائتلاف کردند
و بدین ترتیب اتحاد نامقدس و شوم سرخ و سیاه برای ویرانی و نابودی ایران، به وجود آمد
و کار خود را آغاز کرد.