صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۵.۱۰.۹۵

(۶)



"فصل دوم"


"از توانایی تا بندگی"

 گرچه احتمالا مورخان و افسانه سرایان در مورد فجایع تیمورلنگ راه افراط پیموده‌اند ولی تردید نمی‌توان کرد که وی با خشونت و از طریق ارعاب و وحشت حکومت نمود. اما با تمام این فجایع ملت ایران بار دیگر قد علم کرد و رستاخیزی دیگر در زمان شاهنشاهی صفوی (۱۱۱۵ - ۷۸۰) وقوع یافت.


نخستین پادشاه صفوی، شاه اسماعیل(۹۰۰ - ۸۵۶) به نیروی اراده و شمشیر بار دیگر به وحدت ایران تحقق بخشید و با ازبکان در شرق و عثمانیان در غرب به جنگ پرداخت و به منظور تامین یکپارچگی سیاسی و معنوی ایرانیان، تشیع را به عنوان مذهب ایران اعلام و برقرار کرد.


"شاه عباس کبیر -  اصفهان نصف جهان"


شاه اسمعیل نتوانست در برابر تجاوزات پرتغالیان به فرماندهی آلفونس دالبوکرک ایستادگی کند و آنان بر جزیره هرمز و بخشی از سواحل جنوبی ایران تسلط یافتند. پس از سقوط امپراطوری روم، این نخستین بار بود که غربیان به ایران حمله می‌کردند و در حقیقت این رویداد را  باید سرآغاز فصلی نوین در روابط ایران با کشورهای باختر و گرایش ایرانیان به سوی تمدن غربی دانست. شاه عباس کبیر (۱۰۰۸ ۹۶۶)  از احفاد شاه اسمعیل صفوی بود که قدرت و عظمت ایران را تجدید کرد. 

گرچه شاه عباس نتوانست تمامی‌ سرزمین بین النهرین را به ایران بازگرداند، اما اصفهان را پایتخت ایران قرار داد و صنعتگران و هنرمندان بسیار را برای زیباسازی و جلال آن فراخواند و ارباب ادب و دانش و فلسفه را در آنجا گرد آورد. در زمان شاه عباس کبیر، اصفهان شهری بزرگ با ششصد هزار تن نفوس بود، شهری زیبا که نصف جهانش می‌خواندند و این عصر را باید مخصوصا دوران طلایی معماری ایرانی  خواند. شاه عباس همچنین به شرکت های انگلیسی و هلندی و هند شرقی اجازه داد که تجارتخانه هایی در ایران بگشایند و به کمک انگلیسی ها در سال ۱۰۰۱، پرتغالیان را از هرمز راند، که البته این عمل شاید آغازی بر نفوذ بریتانیا در ایران باشد.  از ۱۰۰۸ تا ۱۱۱۵ باز ایران با یک دوران انحطاط روبرو شد. عثمانیها و روسها به ایران تاختند و حتی در سال ۱۴۰۳ بر سر تقسیم قسمتی از ایالات شمالی ایران با یکدیگر توافق کردند. 

در همین زمان بود که اشرف افغان در شرق ایران علم طغیان برافراشت و قسمت اعظم ایالات خاوری را تصرف کرد و به اصفهان رسید و در هر جا به قتل و غارت بسیار پرداخت. ایران بار دیگر دچار تجزیه و بحران شد و ایرانیان را نومیدی قرار گرفت.من پیشتر در خاطرات خود سرنوشت شوم و غمناک شاه سلطان حسین، آخرین پادشاه صفوی را یادآور شده ام که چگونه در پایتخت خود اصفهان به محاصره راهزنان شورشی درآمد و به قتل رسید. در آن زمان آینده و سرنوشت ایران برای همه تاریک و نکبت بار به نظر می‌رسید.